مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🔥 پاPart393 393
#Part393
📒 رمان " تب دلهره " 💞💋
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
🦋â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸
دوشبی هست Ú©Ù‡ از هم جدا Ù…ÛŒ خوابیم Ùˆ من راضی ام به این جدایی موقتی یا شایدم دائمی . هنوز تکلی٠خیلی چیزا روشن نشده Ùˆ وجه اشتراکه این عقد Ùقط شناسنامه های سیاه شده س .
************
کره رو روی نون میکشم و با مربای از قبل مالیده شده لای نون می پیچم .
سمیه ـ تو که می دونی نمیگیره ازت ، این کارا چیه دیگه ؟
ـ بالاخره یه روز رضایت می ده . به جای من بذار اون خسته بشه از رد کردن ...
مینو پشت چشمی نازک میکنه و من خیلی وقته که نا دیدش می گیرم . صدای شاهرخ رو از سالن میشنوم :
ـ میگی چنتا کارگر بیان توی باغ صندلی بذارن . نگهبانا رو دو برابر کن ....
توØید Ù€ تیمور هم هست ØŸ ...
Ù€ خوده نسناسش امشب هست Ú©Ù‡ میگم دو تا چشم کمه Ùˆ همه باید چهار چشمی به ÙLoveSara 💋✨