مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🔥 پاPart380 380
#Part380
📒 رمان " تب دلهره " 💞💋
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
🦋â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸
اینو به رابطت توی روس هم بگو ... میام Ùˆ Øسابم رو صا٠میکنم با تک تکتون .... راستی دخترت به مادر بودن عادت کرده ØŸ ... عربده Ú©Ø´ÛŒ سره شاهرخ گرون تموم میشه ØŒ Øالا هرکی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواد باشه Ù…Ú¯Ù‡ نه ØŸ ... ( پوزخند Ù…ÛŒ زنه ) بذار Øداقل یه دقیقه بگذره از شاخ Ùˆ شونه کشیت Ùˆ بعد به موس موس بیÙت ... ( Ùریاد Ù…ÛŒ زند ) کاره هر خری Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواد باشه Ùˆ من پیمان رو زنده نمی ذارم ØŒ منتها عواقب کارای کثی٠اون کاوه ÛŒ شغال Ùˆ پیمان شغال تر رو تو Ù…ÛŒ دی .... Ú¯Ùته بودم Øسابه یاس جداس از Øساب Ùˆ کتابه من Ùˆ من Ù…ÛŒ دونم Ùˆ کسی Ú©Ù‡ خواسته به هم بریزه زندگیمو ...
گوشی رو قطع میکنه Ùˆ روی داشبورد پرت میکنه . عصبی Ù†Ùس میکشه Ùˆ من نا خودآگاه دستم رو روی دستش Ú©Ù‡ روی دنده س میذارم Ùˆ نه مخالÙت میکنه Ùˆ نه دستم رو پس میزنه Ú©Ù‡ میگم : تو Ú©Ù‡ مثل اونا نیستی نه ØŸ
عصبی دستش رو میکشه Ùˆ صدا بلند میکنه : هستم ... دقیقا مثل همونا هستم Ùˆ یکی دو تا پله بدتر از اونام ... اینکه پیمان داره هنوز Ù†Ùس ÙLoveSara 💋✨