مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🔥 پاPart372 372
#Part372
📒 رمان " تب دلهره " 💞💋
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
🦋â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸
پیام از جا بلند میشه Ùˆ به سمت عزیز میاد . به او برای جا به جا شدن Ú©Ù…Ú© Ù…ÛŒ کنه Ùˆ من هنوز اندر خم همون نه Ú¯Ùتن Ùˆ مخالÙت کردن عزیز باقی Ù…ÛŒ مونم .
هر دو وارد اتاق Ú©ÙˆÚ†Ú© گوشه ÛŒ سالن Ù…ÛŒ شن Ùˆ من بغض Ø®ÙÙ‡ کننده ÛŒ همین چند دقیقه Ú©Ù‡ توی Øنجرم جا خوش کرده Ù…ÛŒ ترکه Ùˆ اشکای پایین اومده از گونه Ù… عوارض همین ترکیدنه ! تند از جا بلند Ù…ÛŒ شم Ùˆ از اتاق بیرون Ù…ÛŒ رم . با آسانسور به همک٠رÙته Ùˆ در Øال بیرون رÙتن با کسی برخورد Ù…ÛŒ کنم Ùˆ Ù…Øمد مزاØÙ… این روز هام به چهره ÛŒ اشک الود Ùˆ اØتمالا نوک بینی سرخ شدم زل Ù…ÛŒ زنه . بهت زده Ù…ÛŒ پرسه :
Ù€ Ú†ÛŒ شده ØŸ Øالت بده ØŸ جاییت ...
Ù…ØÙ„ نمی دم Ùˆ از کنارش Ù…ÛŒ گذرم . شهباز Ú¯Ùته بود پایین ساختمون تو ماشین منتظرم Ù…ÛŒ مونه Ùˆ من چشم Ù…ÛŒ چرخونم برای پیدا کردنش Ú©Ù‡ خودش جلو میتد Ùˆ مقابلم روی ترمز Ù…ÛŒ زنه .
خودم رو روی صندلی شاگرد میندازم . شهباز متعجب خیره Ù…ÛŒ شه به ایÙLoveSara 💋✨