مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🔥 پاPart371 371
#Part371
📒 رمان " تب دلهره " 💞💋
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
🦋â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸
پیام ـ مهم نیست چیه و مهم اینه که این یه اتاق برابر با همه ی خونه ی خودمونه و خب بمونیم همینجا دیگه ، کجا بریم ؟ مگه نه یاس ؟
سری تکون میدم : راست میگه ، تازه همه ی وسایلش لوکس ونو هستن ، من عاشقه مبلاشم ...
عزیز ریز بین و دقیق زیر و زبر چهرم رو نگاه می کنه : من این شیوه ی ازدواج رو دوست ندارم ، از این هتل و موندنمون هم راضی نیستم ...
از جا بلند می شم و مقابل مبلی که روی اون نشسته زانو می زنم : شاهرخ آدم بدی نیست ...
لبم رو با نوک زبونم تر Ù…ÛŒ کنم Ùˆ Ù…ÛŒ ترسم Ú©Ù‡ یه وقت سوتی ندم Ú©Ù‡ شاهرخ عضو باند قاچاق مواد Ùˆ بعضا کشتن آدما س Ùˆ Ùقط بالغ بر ده باری جونم رو نجات داده Ùˆ من دلباخته Ø´ شدم Ùˆ باز ادامه میدم :
Ù€ یعنی ØŒ خب چطوری بگم ØŸ به نظره من آدم خوبیه ØŒ همینکه به Ùکر شماست Ùˆ آورده اینجا شما رو یعنی من ... من براش مهمم ... Ù…Ú¯Ù‡ نه ØŸ
خودم به ØرÙÛŒ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ زنم ایمان ندارÙLoveSara 💋✨