مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🔥 پاPart369 369
#Part369
📒 رمان " تب دلهره " 💞💋
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
🦋â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸
خشک زده ماتم برده Ùˆ باورم نمیشه Ú©Ù‡ همه ÛŒ اراجیÙÛŒ Ú©Ù‡ به همایون Ùˆ کاوه Ú¯Ùته قراره تبدیل به واقعیت بشه Ú©Ù‡ میگه : با این همه باز خودت رو درگیر من Ù†Ú©Ù† . به خودت کمتر آسیب Ù…ÛŒ زنی Ùˆ وقتش Ú©Ù‡ برسه میگم بری ! Ùعلا خطر تا بیخه Ø®Ùرت اومده Ùˆ نمی تونم ولت کنم همینطوری ...
ـ چرا ؟
Ùقط نگام میکنه Ú©Ù‡ باز Ù…ÛŒ پرسم : چرا نمی تونی ولم Ú©Ù†ÛŒ همینطوری ØŸ
از نگاه کردن دست بر نمی داره Ùˆ این بارمن کلاÙÙ‡ Ù…ÛŒ شم : چرا ولم نمیکنی ØŸ
Ù€ میگم توØید باهات هماهنگ کنه . امشب شهباز Ù…ÛŒ رسونه تو رو هتل Ùˆ یه جوری سر Ùˆ ته ماجرا رو هم بیار برای زینت .
Ùقط زل زدم به شاهرخی Ú©Ù‡ بی خیال جواب دادن به سوالم شده Ùˆ باز به Øر٠میاد : الان خیلی خودمو Ù†Ú¯Ù‡ داشتم تا بلایی سرت نیارم بابت گندی Ú©Ù‡ امروز زدی ØŒ پس به Ù†Ùعته Ú©Ù‡ بری !
به من پشت می کنه تا بره ... تا دور شه که بی هوا میگم : نگرانمی شاهرخ ...
من ØLoveSara 💋✨