کانال تلگرام رمانکده سارا @LoveSara

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال 🍃رُمـانــڪدهـ ســارا🌧

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

🔥 پاPart359 359
#Part359

📒 رمان " تب دلهره " 💞💋

به قلم خانم ک. شاهینی فر 👒

🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️

این بار نترسیدم و لبخند زدم ولی شاهرخ خیره خیره نگام کرد وآخرش تند فاصله گرفت و عصبی گفت : برو بیرون ... الان !
کلافه بود . من فقط زل زده بودم . عصبی گفت : کری گرفتی شکره خدا ؟
فقط نگاش کردم که جلو اومد و بی اختیار بازوم رو گرفت که آخ گفتم . حواسش نبود به زخمم و با شنیدنه آخ گفتنم دستش رو کشید . چهره م درهم شد که دستش رفت سمت یقه م ... می خواست دکمه های مانتوم رو باز کنه و زخم رو ببینه که دستش رو هل دادم . چشمام پر بود از اشک و گفتم : به من دست نزن ...
ـ بذار زخمت رو ببینم ....
با پشت دست اشکایی که روی گونه م قل خورده بود رو پاک کردم و گفتم : انقدر بدت میاد ازم ؟
نگاش به کتفم بود . نگران بود . چیزی که ازش مطمعن بودم این بود که شاهرخ از من بدش نمی اومد . تند جلو اومد و یه دستش رو زیر زانوهام گذاشت و دسته دیگه ش رو دور کمرم . ... از جا بلندم کرد . شوکه شده نگاش می کردم که بی اهمیت منو به سمت تخت برد ... منو دراز کش کرد و خودش لبه ی تخت نشست . باز به سمت دکمه های بالای مانتوم دست دراز کرد . یقه م رو سفت گرفتم که اونم مچه دستم رو گرفت و زل زد به چشمام : یاسی نذار سگ بشم ... به LoveSara 💋✨

  کلمات کلیدی: Part359
بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: