مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🔥 پاPart338 338
#Part338
📒 رمان " تب دلهره " 💞💋
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
🦋â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸
از جا بلند شدم و به خودمو توی آینه نگاه کردم . این همه زیبا شدنم واقعا هیچ ذوق و شوقی به من نداده بود . اصلا این همه زیبا شدنم برای کسی که باید می بود و نبود چه سود ؟ ... یعنی هیچوقت نبود و تلاش نمی کرد که باشه دیگه زشت و زیبا اهمیت نداشت که !
بی Øوصله به آینه پشت کردم Ú©Ù‡ دیدم سمیه از روی صندلی بلند شده Ùˆ زیر لب نامÙهوم Øر٠می زنه .
ـ سمیه خوبی ؟
آخرسر روی صورتم Ùوتی کرد : هزار الله Ùˆ اکبر ... دختر تو خیلی معرکه هستی ها ... داشتم دعا Ù…ÛŒ خوندم Ú©Ù‡ چشم نخوری ... بریم Ú©Ù‡ الان آقا دنیا رو روی سرمون خراب Ù…ÛŒ کنه ...
سری تکون دادم Ùˆ راه اÙتادم . با این پالتو Ùˆ شال جدید ØŒ خصوصا این پوت های پاشÙRomankadeSaraa 💋✨