مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🔥 پاPart318 318
#Part318
📒 رمان " تب دلهره " 💞💋
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
🦋â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸
جوابی ندادم Ú©Ù‡ از پله ها پایین رÙت Ùˆ به سمت در خروجی راه اÙتاد . من هنوز روی پله ایستاده بودم Ùˆ Ú¯Ùتم: نمیدونم چطوری جبران کنم ....
پشت به من ایستاد ... نگام نکرد و جواب داد : یه دو سه متری از زبونت رو کوتاه کنی جبران کردی ...
از در بیرون رÙت Ùˆ من عصبی شدم : یه ذره زبون خوش نداره این بشر .... نگاه چطوری خوشیم رو زهر کرد ... Øالا Ù…ÛŒ مرد بگه قابله تو رو نداره ØŸ پسره ÛŒ تخسه تÙلون !!!
باز به عقب برگشتم Ùˆ به ساختمون نگاه کردم . لبخند زدم ... این خونه برای من سر تا سر شوق بود Ùˆ صدای خنده های بلند ... Ùرقی نداشت برای امروز یا چند سال قبل .... Ù†RomankadeSaraa 💋✨