مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🔥 پاPart316 316
#Part316
📒 رمان " تب دلهره " 💞💋
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
🦋â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸
آقاجون Ù…ÛŒ Ú¯Ùت نمی تونه به جز اون به کسی اعتماد کنه ... پوله ما هم قده خریده خونه از جای دیگه نبود ... آقاجون همون موقع ها دق کرد .. خاله زینت Ú¯Ùت Øلالش نمیکنه ... منم Øلال نمی کنم .... از همون موقع Ú©Ù‡ مامانم رو به زور داد به بهادر ازش متنÙر بودیم هم من هم یاسین ... پیمان منو Ùˆ پیام با هم بزرگ شدیم ... پیمان هوامو داشت ... مثله یاسین .. یعنی یاسین نبود برام ؟؟ نه ØŸ من اشتباه کردم شاهرخ ØŸ ...
Ú©Ù…ÛŒ دستش رو نوازش گونه روی شونه Ù… بالا به پایین Øرکت داد Ùˆ Ú¯Ùت : آدم ها به خوبی اون چیزی Ú©Ù‡ تو میبینی نیستن ... دنیای تو با هم سن های خودت Ùرق داره .... پیمان هیچوقت مثل یاسین نبوده Ùˆ نیست... خب ØŸ
Ù€ مـ .. من ... من Ùقط ...
ساکت RomankadeSaraa 💋✨