مشاهده مطالب کانال مشاوره ریØانه بهشتی
پسر جوانی با وسوسه یکی از دوستاش به Ù…ØÙ„ÛŒ رÙتند Ú©Ù‡ زنانی خود Ùروشی میکردند
در انجا پیرمرد ژولیده ای بود Ú©Ù‡ Øیاط را تمیز میکرد پیرمرد از جوان پرسید : چند سالت است؟
Ú¯Ùت : Û²Û° سال
پرسید برای اولین باراست اینجا Ù…ÛŒ آیی جوان Ú¯Ùت بله
پیر مرد اه پردردی از ته دل کشید Ùˆ Ú¯Ùت میدانم برای Ú†Ù‡ به اینجا آمده ای به من مربوط نیست ولی آن تابلو را بخوان تابلو را خواند Ùˆ به داخل رÙت
دستانش میلرزید وارد اتاق که شد دید زن های بر برهنه بر...متن ابی زیر را لمس کنید