کانال تلگرام دلنوشته های یک طلبه | محمد رضا دادپور @mohamadrezahadadpour

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

@dastneveshtehay ادمین

* منبع اصلی مستندات:
دفترچه نیم سوخته
اعترافات دیده بان
کودکانه های تکفیری
حیفا
تب مژگان
همه نوکرها
کف خیابون
حجره پریا
*انتشار مطالبم بدون ذکر نام نویسنده و آدرس و لینک کانال جایز نیست

آدرس کانال احتیاطی:
@Mohammadrezahadadpour02

 مشاهده مطالب کانال دلنوشته های یک طلبه

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

📚 بخشی از مقدمه کتاب «نه!» 📚

🔸... با توجه به همه آنچه که میتوان گفت و نگفت، در سال 1394 تحقیقات بنده، پس از حدودا هشت سال در زمینه منابع پنهان یهود و کتابخانه های سرزمین های اشغالی وارد فصل تازه ای گشت و مطالب جذاب و حتی وحشتناکی کشف شد. مطالبی که بخشی از آن، از طریق منابع آشکار قابل رصد است و میتوان با جستجو در شبکه جهانی اینترنت و لا به لای کلمات و سخنان شبکه ها و شخصیت های مختلف یهودیت صهیونیزم به آن مطالب دسترسی پیدا کرد.

🔸پس از مطالعه و مشورت بسیار، تصمیم بر آن شد که ماحصل آن تحقیقات، به تدریج، و حداقل در پنج جلد، در قالب رمان، جهت روشنگری و دشمن شناسی به سمع و نظر همه مسلمانان، علی الخصوص ملت شریف ایران برسد.

🔸کتاب اول به نام «حیفا» در سال 1396 چاپ شد و توانست در ردیف پرمخاطب ترین کتاب های نمایشگاه کتاب تهران در همان سال قرار بگیرد. هنوز به پایان سال 96 نرسیده اما کتاب حیفا به چاپ ششم رفت و پس از کتاب «کف خیابون» (اثر نویسنده) در ردیف پرمخاطب ترین کتاب های سال 96 قرار گرفت.

🔸حیفا اول راه بود و متاسفانه با سانسور و حذفیات بسیاری روبرو شد. اما قرار نیست با چوب ممیزی و مشکلات نشر و توزیع، هیچ نویسنده انقلابی از میدان خارج شده و زمین و زمینه ی بازی (بخوانید: جنگ) را به حریف قدّار و بی رحم واگذار کند.

🔸پس از تالیف و انتشار کتاب های «حیفا» و «کف خیابون» و «تب مژگان» و «حجره پریا» و «همه نوکرها» و «دفترچه نیم سوخته یک تکفیری» که تماما با موضوع امنیت داخلی و خارجی است، تصمیم گرفتم مستند داستانی دارای ابعاد و زمینه های مختلف اما مرتبط، با محوریت اصلی بیوتروریسم و جنایات وحشیانه صهیونیست در این زمینه بنویسم.

🔸دقیقا در همان ایام Ú©Ù‡ مشغول سناریو نویسی Ùˆ تالیف نهایی ان مستند داستانی بودم، با سیاست های وزیر بهداشت وقت، موج دستگیری ها Ùˆ تعطیل شدن Ùˆ تاخت Ùˆ تØMOHAMADREZAHADADPOUR

یکی از اعضای محترم کانال، در تایید این👆 مطلب، حکایت جالبی نقل کردند👇


بعد از نمايش يك فيلم ایرانی، با دوستان خارجی نشسته بوديم به گفتگو. يكيشان پرسيد: آن پسرک سر چهار راه چه می فروخت؟ مواد مخدر بود يا ....
من پاسخ دادم فال می فروخت.

پرسيد فال چيه؟

گفتم شعر. شmohamadrezahadadpour

اما متاسفانه ما همه صحبت میکنیم که بال هواپیما فلان بوده چند سال از عمر مفید آن گذشته است ،به آنهایی که می گویند اخلاق در مملکت ما بخصوص در شهر ما کمرنگ شده است ،اگر بی اخلاقی هایی وجود داشته و یا به اتوبوسی حمله شده از دیگر ضعف ها بوده است.

گفتم پارتی بازی نکنید
من Ù…ÛŒ بینم Ú©Ù‡ این مردم چقدر عطوفت دارند،کسانی هستند Ú©Ù‡ در این حادثه زن Ùˆ بچه های خودشان را از دست داده اند اما به بین دیگر Ømohamadrezahadadpour

✔️ در مراسمی که در دانشگاه علوم پزشکی یاسوج به مناسبت یادبود جانباختگان این حادثه برگزار شد پدر یکی از جانباختگان به ایراد سخن پرداخت. 

در این مراسم ضمن قرائت فاتحه و اجرای مداحی ،دکتر محمد حسین نظری ، پدر مرحومه مژگان نظری سخنانی ایراد نمود.

👈 متن سخنان این پدر داغدیده:

من در مرکز سیل عاطفه ها بودم
اگر ما برای گروهی از عزیزان یک مجلسی را تشکیل دادیم باید بدانیم فوت این عزیزان چه تاثیری در زندگی ما داشته است.

شما می بینید که بعد از اینکه یک سونامی در مملکت ژاپن پیش آمد ،بعد از اینکه کار تمام شد از خصایص مردم این بود که مقدار زیادی پول پیدا کردند ،اما تحویل دولت دادند ،هیچ وقت صف نانوایی ها شلوغ نشد ،کسی مواد غذایی احتکار نکرد ، تا اینکه گفتند مردم ژاپن حق شان است که تویوتا بسازند.

من فکر می کنم بدنبال وقوع حادثه هواپیما در یاسوج ،مردم یاسوج از مردم ژاپن برتر بودند،آیا شما این سیل عطوفت و مهربانی مردم را ندیدید،من در مرکز سیل عاطفه ها بودم،شما نمی دانید از بچه یکساله که برای نجات سرنشینان دعا می کرد تا آن بانوی ۵۲ ساله بهبهانی که می گفت ،من دائم می نشینم و مرتب این کلیپ ” ور کشی اور تری”  را نگاه  می کنم تا گریه کنم و برایشان دعا کنم .

از تمام ایران و خارج از ایران دوستان و همکلاسی ها بمن زنگ می زنند ولی بغض اجازه صحبت را به آنها نمی دهد ،من فکر می کردم که انگار نزدیکترین فرد به آنmohamadrezahadadpour

شرمنده حرف خود شدم
شما به من کمک کردید و غم مرا حمل نمودید ،من روز اول صحبت می کرد و فکر می کردم به این گفته سعدی : غم روزگار گفتن که شبی نخفته باشی به درازای سالی، فکر می کردم که مردم بمن تسلیت می گویند حاصل صحبت سعدی است که غم من را درک نمی کنند ،مثل همه مردم که ما در خیابان می بینیم که در چمن ها جمع شدند برای رفتن به فاتحه خوانی ، اما الان واقعا شرمنده این حرف خودم شدم.

این مردم خیلی خوب هستند،مردم ما محب هستند، اما متاسفانه هر کلیپی از این مردم به خارج از کشور ارسال می شود این است که هموطنانشان چیزی از درون سطب زباله برای خوردن بر می دارند.

هرگز نتوانستیم عاطفه مردم را به تصویر بکشیم
رسانه ها باید عطوفت و مهربانی مردم را به تصویر بکشند و از این مراسم فاتحه خوانی ها برای خارج از کشور ارسال کنند،این عاطفه های مردم می تواند جو کنونی مملکت را تغییر دهد و کشور را بسازد،اما متاسفانه ما به اصل ماجرا که عاطفه مردم است و سونامی مهربانی ها را هرگز نتوانستیم به تصویر بکشیم .

این حادثه اخلاق و شخصیت مرا تغییر داد،من دیدم این مردم خیلی محب و مهربان هستند، من ۲۳ سال در این شهر بودم ،بیش از ۵۰ تا ۶۰ هزار عمل جراحی انجام دادم، همیشه فکر می کردم منطلبکار این مردم هستم اما الان خدا می داند در حالیکه دختر م را از دست دادم با افتخار می گویم من بدهکار مردم هستم،.

اگر اخلاق در شهر ما کم شده است ایراد از جای ذیگر است
اگر محبت این مردم طی این یک هفته را در یک کفه ترازو بگذارید وکار ۲۳ ساله من را هم در کفه دیگر بگذارید ،من می گویم عاطفه مردم خیلی سنگین تر است.

از شما می خواهم که قدر این مردم را بدانید ،قبلا من هر وقت مردم را می دیدم که جمع می شوند برای رفتن به فاتحه خوانی مخالفت می کردم ولی حالا می فهمم که اشتباه می کردم ، چه فرهنگ غنی داریم ،قدر این فرهنگ را بدانید ،باید مثل مردم ژاپن این فرهنگ بزرگ را به تصویر بکشیم تا دنیا ما را بشناسد...

✔️ جواب *آیت الله* آملی لاریجانی به "دکتر" روحانی:


آیت الله آملی لاریجانی : از کسانی که می گویند پروژه اسلامی کردن علوم در کشور شکست خورده است باید پرسید که شما چقدر در این زمینه تحقیق کرده اید و از مباحث مربوط به این حوزه چقدر اطلاع دارید؟ اینکه گفته می شود اسلامی کردن علوم امر محالی است و علم و ارزش و ایدئولوژی ارتباطی با هم ندارند یک سخن قرن هجدهمی است. به ضرس قاطع می گویم که از میان صاحبنظران بنام در مغرب زمین در زمینه فلسفه علم، افراد بسیاری این سخن را قبول ندارند و ورود ارزش ها از نواحی مختلف به علوم، بحثی پذیرفته شده است.


🔹 رئیس قوه قضاییه تز بی طرفی علم را نظریه ای مربوط به 200 سال پیش عنوان کرد و گفت: اینکه یک مسئول بگوید پروژه اسلامی کردن علوم در کشور شکست خورده، حرف بی مبنایی است. زمانی پوزیتیویست ها مدعی بودند که در علم عین واقع را می بینند بدون آنکه هیچ امر انسانی در آن وجود داشته باشد اما امروز چگونگی راه یابی ارزش ها به ساحت علم یک سخن قابل توجه است و صرفاً سخن عده‌ای در داخل کشور نیست بلکه بسیاری از فیلسوفان علم در جهان معتقدند که علم، با ارزشهای بسیاری مرتبط است. بعلاوه، مسأله پیش فرض‌ها در علوم خود مسئله‌ای بسیار مهم است. در این پیش فرض‌ها بسیاری امور فرهنگی، تمدنی و ارزشی می‌تواند دخالت داشته باشد.


🔹 آیت الله آملی لاریجانی با اشاره به برخی آثار علمی در مغرب زمین که به این موضوع پرداخته اند خاطر نشان کرد: نمی توان گفت که پیش فرض ها از درون خود علم می آیند. این پیش فرض ها گاه از ناحیه تمدن ها و ایدئولوژی‌ها می‌آید. «گادامر» فیلسوف آلمانی معروف که در کتاب کلاسیک و مشهور خود با عنوان « حقیقت و روش » به کرات بحث پیش فرض ها و پیش دانسته ها را مطرح کرده و می گوید که نگاه پوزیتیویستی حاکم بر علوم که در قرن 18 و در عصر روشنگری مورد تاکید قرار داشت مردود است و هر فهمی نیازمند پیش فهم ها و پیش دانسته‌ها است. این پیش فهم‌ها و پیش دانسته‌ها می‌تواند حتی شامل پیش داوری‌ها هم باشد.


اینکه گفته شود «علم دینی» نداریم، استدلال سخیفی است!


🔹 رئیس قوه قضاییه افزود: اینکه گفته می شود ریاضی، ریاضی است و ما علم دینی نداریم استدلال سخیفی است. آیا با همین روش می توان گفت که دانش آموز، دانش آموز است و دانش آموز کلاس اول و دوم معنا ندارد؟ وقتی یک مقوله یا شیء دارای صفتی باشMohamadrezahadadpour

برسانید بعد من به رباب
گاهوار و اثاث محسن را

از خدا خواستم هزاران بار
پیکرم زیر دست و‌پا برود
که مبادا حسین بی کفنم
سینه اش زیر چکمه ها برود

رنج بسیار برده را آنکه
غم بسیار خورده میفهمد
درد سرنیزه خورده را تنها
زخم‌مسمار خورده می فهmohamadrezahadadpour

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_Û²Û³

نماز مغرب و عشا را در حرم مطهر حسینی خوندیم. حرمی که حداقل دو تا نماز جماعت رسمی در اون خونده میشه. من معمولا اگه فرصت باشه و از فضیلت نماز اول وقت نمونم، جماعتی را پیدا میکنم که از وکلا و منصوبین آیت الله سیستانی باشند.

بعد از نماز، باید فورا میرفتیم هتل تا آماده بشیم و ساعت ۲۱ بیاییم حرم. چون میخواستیم شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها برنامه منبر و روضه جمعی داشته باشیم.

من تمام این سفر را رفتم و نوشتم تا به شب شهادت بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برسم. آرزوی همیشگیم بوده که یه فاطمیه دوم در کربلا باشم.

اما دوس نداشتم این ایام تبلیغی را از دست بدم و فقط برای دل خودم برم و بیام. چون اگر محرم و صفر و فاطمیه و کل مجالس اهل بیت به تبلیغ نرم، نمیدونم فردای قیامت باید چه جواب بدم. بخاطر همین وقتی همه رفته بودن اربعین، دعا کردم روحانی کاروان فاطمیه باشم. که الحمدلله خدا توفیقش را داد.

رفتیم صحن پشت سر حضرت و یه گوشه به زور پیدا کردیم و دور هم جمع شدیم.

چند کلمه صحبت کردیم:

اول: دعای امام صادق برای زوار امام حسین علیه السلام
از امام صادق عليه السلام اجازه شرفيابى خواستم ، به من گفته شد : داخل شو.

من داخل شدم و ديدم حضرت در مصلاّى خانه خود مشغول نماز است. نشستم تا نماز خود را تمام كرد و شنيدم با پروردگارش مناجات مى كند و مى گويد: الهى! اى آن كه كرامت را مختصّ ما كردى و وعده شفاعت به ما دادى و وصايت را ويژه ما گردانيدى و دانش گذشته و آينده را به ما بخشيدى و دلهاى مردمان را شيفته ما كردى! من و برادران من و زوّار قبر پدرم حسين را بيامرز ؛

همانان كه به نيّت نيكى به ما و به اميد پاداشى كه به سبب پيوند با ما مى دهى و به قصد شاد كردن پيامبر تو ، اموالشان را خرج مى كنند و رنج و زحمت سفر [براى زيارت حسين عليه السلام ]را بر خود هموار مى سازند.

الهى! دشمنان ما ، از آنان به سبب اين سفر، عيبجويى مى كنند اما آنان ، برخلاف انتقادات مخالفان ما، به سوى ما مى آيند.

پس ، بر آن چهره هايى كه داغىِ آفتاب تغييرشان داده است، رحمت آر و به آن چهره هايى كه بر تربت قبر ابى عبد اللّه ماليده مى شود رحم كن.

الهى! من اين جانها و اين پيكرها را به تو مى سپارم ، تا در آن روز تشنگى (قيامت) در كنار حوض [كوثر] با آنان ديدار كنيم .
( بحار الأنوار : ۱۰۱/۵۱/۱)

دوم یه توضیح مختصر درباره قتلگاه دادم:

قتلگاه امام حسین(ع) معروف به گودال قتلگاه قسمت پایانی سمت چپ رواق جنوب غربی، به وسیله دری به سالن باریکی مرتبط است که در آن یک اتاق 9 متری قرار دارد. این مکان اندکی گود است و دیوارهای آن آیینه کاری و نقاشی شده است. در همین مکان شریف، فرزند زهرا (س) و نوه رسول خدا(ص) شهید شده است. از این جا دری است که به جای گودتری راه دارد که گویند آن جا محلی است که حضرت سید الشهداء(ع) از اسب بر زمین افتاد.

اکنون چهار طرف گودال قتلگاه با پنجره‌های فولادی محصور شده و زائران از پشت آن به این مکان شریف نظاره می‌کنند و در غم شهادت فرزند فاطمه(س) به دست دشمن ظالم و کینه‌توز اشک می‌ریزند.

اما وقتی از پشت همین پنجره‌ها در ضلع جنوبی گودال قتلگاه به دقت نگاه می‌کنی و ریز می‌شوی در داخل یک سنگ مرمری دایره شکلی را می‌بینی که گرداگرد آن جمله بسیار زیبایی از یکی از شاعران شیعه نقش بسته است.

متن این جمله زیبا و ترجمه آن به این شرح است:" إن کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی"

ترجمه: "اگر دین محمد(ص) جز با کشتن من پا بر جا نمی‌ماند پس ای شمشیرها مرا دریابید"

سوم یه روایت درباره عنایت حضرت زهرا سلام الله علیها به زائران امام حسین علیه السلام عرض کردم:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ (ص) تَحْضُرُ زُوَّارَ قَبْرِ ابْنِهَا الْحُسَيْنِ (ع) فَتَسْتَغْفِرُ لَهُمْ.

امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت فاطمه سلام الله علیها شخصاً کنار زائرین قبر پسرش حسین علیه السلام حاضر می شود و برای آنان طلب مغفرت می نماید.

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏98، ص: 55.

و بعدش هم یه روضه مختصر خوندم و مهندس شیرازی هم نوحه و سینه زنی و...

کفنم ‌را ببر ولی طفلِ
بی کفن را بیاور‌ ای فضه
از میان امانتی هایم
پیرهن را بیاور ای فضه

روز آخر کنار بستر خود
میزنم بوسه نور عینم را
با همین بازوی ورم کرده
بغلش میکنم حسینم را

گفتم امروز نان درست کنم
آمدم خسته باز پای تنور
ناگهان تا تنور روشن شد
یادم افتاد روضه های تنور

یادم افتاد خانه خولی
حق بده سینه ام‌کباب شود
خانه او‌کجا حسین کجا
کاشکی خانه اش خراب شود

به علی گفته ام برای حسین
سایه در آفتاب بگذارد
نیمه شبها کنار بالینِ
پسرم ظرف آب بگذارد

پسرم تشنه آمده دنیا
پسرم تشنگی ش آبم کرد
شیر من خشک شد دلم‌خون شد
اناالعطشان او‌کبابم‌کرد

داده ام دست دخترم زینب
نذر اصغر، لباس محسن را

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û²Û²

بعد از خیمه گاه، همه رفتن هتل برای صبحونه و استراحت. من به بعثه رهبری در هتل جواهر، در جوار خیمه گاه رفتم.

بعد از صرف صبحونه، با آقا سید و مسئول بازرسی بعثه و رابط روحانیون و حاج آقای بهجتی (سرپرست بعثه) یه دیدار صمیمی داشتیم. بسیار افراد شریف و دلسوزی هستند. خدا حفظشون کنه.

موقع خداحافظی، حاج آقای بهجتی، دو تا تربت خالص که متعلق به حائر و نزدیک قبر مطهر اباعبدالله هست بهم داد. بسیار خوشحال شدم و همونجا نیت کردم که یکیش بدم به خانمم و یکی دیگش هم بدم به مادرم.

اون روز باید به یادماندنی تر از این ها تموم میشد. بخاطر همین، آقا سید در لحظه خداحافطی، یه ژتون سه نفره غذای مهمان خانه حرم مطهر امام حسین بهم داد. من که به قول آسید مهدی در گُنج خودم نمیپوستیدم، ازش گرفتم و ظهر با حاجی هژبری رفتیم و ... خلاصه آره ... جاتون بسیار بسیار خالی ... زدیم بر بدن ... ژتون سومی هم برای اهل کاروان یه غذای تبرکی گرفتیم و به هرکس یه تیکه نون متبرک و یه قاشق از غذای لذیذ حرم دادیم.

یه بساط شکلات داغ در لحظه خروج از رستوران حرم مطهر وجود داره. محترمانش باید اینجوری بگم که ینی یه معجون از شکلات داغ و قهوه، اون قاطی میکنه... یه سرِ گیج و خمار و حس باحال هم من و تو قاطی میکنیم که نگو ...

عصر اون روز، از هتل حرکت کردیم Ùˆ زائران عزیز را به طرف دو مکانی Ú©Ù‡ میگن دستان نورانی سقای کربلا در اونجا از بدن Ùmohamadrezahadadpour

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û²Û±

همینجوری که با هم گفتگو میکردیم، در زدند و من رفتم ببینم کی هست؟ که دیدم یه آقای غریبه است.

سوال پرسید: شما کاروان جهرم هستید؟
گفتم: بله. امرتون؟
گفت: بنده از بعثه رهبری هستم. شما حاج آقای حدادپور هستید؟
گفتم: بله. درخدمتم. بفرمایید داخل اطاق ... یا الله ... آقا مهمون داریم... یا الله...

دعوتش کردیم و اومد نشست. سید بسیار با صفایی بود. از طریق یکی از مسئولین بعثه تهران که در کانال تلگرامم عضو بود فهمیده بودند که من رسیدم کربلا. فورا هتل را پیدا کردن و اومدن سراغم.

بنده خدا خیلی محبت کردن و دعوتم کردند بعثه رهبری در کربلا. من هم قول صبحونه و یه دیدار با اعضای بعثه که باعث افتخارم بود بهشون دادم و بعدش آقا سید تشریف بردند.

فرداش نماز صبحمون را در حرم باصفای ابالفضل العباس خوندیم. من همیشه درگیر جمله پایانی زیارت نامه حضرت ابالفضل میشم که میگه: خدا لعنت کنه و بکشه کسانی که تو را با دست و زبونشون به قتل رسوندند.

این ینی حتی اگر ابالفضل العباس هم باشی و دشمن حریف توانایی های خودت نشه اما برات حرف و حدیث و آزار زبانی ایجاد میکنند و وقتی خوب تخریبت کردن و از چشم مردم انداختند، بهش یورش میبرن و کارتو یه سره میکنن!

بعد از نماز صبح و زیارت، زائرامون را بردیم تل زینبیه.

Ømohamadrezahadadpour

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û²Û°

بعد از شام و یه کم بررسی التماس دعاها و پیامای تلگرام و سروش، نشستیم با چند از رفقای کاروان گعده گرفتیم و از یافته های اجتماعی کربلا با هم صحبت کردیم.

شاید اگه بخوام خلاصه و تیتروار بگم اینجوری میشه:

۱. از حرم سیدالشهدا علیه‌السلام که بیرون اومدم چشمم خورد به غرفه فروش محصولات فرهنگی از جمله کتب مذهبی، رفتم تو از فروشنده ش سراغ کتابی از آیت‌الله خامنه‌ای و امام خمینی ره گرفتم. جالب بود که از هیچکدوم حتی یک عکس هم نداشت. تازه به عمق تلاشهای برون مرزی خودمان اونهم در کشور هم دین و هم مذهب مان عراق پی بردم. انصافا مسولان مربوطه از این همه تلاش خسته نشن یه وقت چشم بخورن!

۲. از مجموعه ی حرمین و بین الحرمین اومدم بیرون و همینطور که تو پیاده‌رو داشتم قدم میزدم، یهو چشمم خورد به یه خیاطی، اسمش جالب بود: خیاطی خلیج العربی!!!!

از اون جالب تر این بود که روی واژه ی العربی، معلوم بود که قبلا با رنگ مخدوش شده بوده اما این رنگها رو به نظر میومد که بعدا از روی این واژه پاک کردن!

۳. تو پیاده رو اطراف حرمین چیزای دیگه ای هم به چشمم خورد.
مثلا چند سجاده فروش که همگی فقط جنس ترک میفروختند و حتی یه سجاده تولید ایران نداشتند!!

۴. چند سوپری که همگی انواع پفک داشتند اما حتی یک برند ایرانی توشون ندیدم؟!!
یعنی ما حتی نمیتونیم پفک به کشورهای همسایه مون صادر کنیم؟!!!!

۵. یکی از خانمها میگفت که تو همون سوپریهای اطراف حرمین انواع مواد شوینده و بهداشتی آرایشی هم بود. بازم حتی یک مارک ایرانی نتونستم پیدا کنم!!

ولی چرا یک بیسکویت ایرانی پیدا کردم : ساقه طلایی!

Û¶. سرمیزامون هم موقع غذا ØŒ مارک های ایرانی روی دوغ Ùˆ پنیر Ùˆ کره Ùˆ عسل دیدم اما تو بازار، کمتر لبنیات ایرانی دیدÙmohamadrezahadadpour

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û±Û¹

از حرم حضرت ابالفضل بیرون اومدم و بعد از اینکه کفشامو تحویل گرفتم، به طرف حرم اباعبدالله الحسین علیه السلام حرکت کردیم.

امام حسین تا جایی که در منابع نگاه کردم و یادمه، تنها امامی هستند که آداب زیارتشون از سه روز قبل از *حرکت* (نه سه روز قبل از زیارت) شروع میشه.

سه روز روزه ... روز سوم غسل ... بعدش هم خانوادت را جمعشون میکنی و یه دعای فوق العاده پر محتوا وارد شده که اونم میخونی و بعدش راه میفتی!

رسیدم به در حرم ... کفشامو تحویل دادم و رفتم داخل.

اول اذن دخول با دعای کاملی که بعدش داره...
بعدش که دلت رقیق شد و گریت گرفت، ذکر میگی و وارد میشی...

میری بالاسر و زیارت وارث را میخونی ... در حالی که همش یادته که الان نزدیکترین فاصله را با تن بی سر پسر فاطمه داری😭

میری جلو و ضریح شش گوشه را میبوسی ... ای جانم ... بعدش برگرد و یه نصف صفحه دعا در مفاتیح وارد شده ...

بعدش دو رکعت نماز میخونی ... خیلی وقت خودتو با سینه زنی و روضه و این چیزا صرف نکن. خوبه ها ... نمیگم بده ... ما هم از سینه زنی و روضه بدمون نمیاد ... اما اولویت با توصیه های اهل بیت در هنگام زیارت هست.

دو رکعت نماز را سعی کن در بالاسر بخونی و بعد از نماز هم با یه دعای کوتاه دیگه، میگی که ثواب این نماز را هدیه کردم به مولایم اباعبدالله الحسین.

زیارتنامه حضرت عmohamadrezahadadpour

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û±Û¸


رو به طرف گنبد امام حسین ایستادیم و اول زیارت وارث خوندیم ... بعدش هم زیارتنامه شهدا .

متاسفانه بعضی از رفقا حواسشون به زیارتنامه شهدا نیست و متن زیارتنامه را نمیخونند و یا بهش توجه ندارند.

بعدش قرار شد کاروان به زیارت حضرت ابالفضل بره و من و حاجی بشینیم پای کفش ها تا ملت برگرده.

وااااااااای ... اگه بدونین چی شد؟
دعا میکنم خدا توفیقتون بده که یه روز که هوا بارونی هست و داره سیل از آسمون میاد، وسط وسط بین الحرمین باشید.

ینی کلا طفل درون و شیطنت برون و حال خوش بین الحرمینت و بوی نسیم گرد و خاک بین الحرمین و کلی چیزای دیگه دست به دست هم میدن که یادت بره کی هست و کجایی و فقط بشینی زیر بارون ... جوری بشینی که یا بشی موش آب کشیده ... یا سیل بیاد و تو رو هم با خودش ببره و خلاص شیم!

از بس باصفاست...

مردم یه چیزایی میگفتن ... اما ما چه میدونستیم که اینجوریه و کلمات خیلی حقیرن که بتونن توصیفش کنن و عشق و حالشو بهت منتقل کنن!

والا به خدا ...
مگه همه چیز، علم و نمیدونم معنا و محتوا و این چیزاست؟
پاشو برو وسط بارون بشین و بگو: خدایا یا پاکم کن یا بشور تا تموم شم و ببرتم😭

آخ ... یادش که میفتم، استخونام تیر میکشه ... مثmohamadrezahadadpour

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û±Û·

قدم قدم با همه اعضای کاروان... یه کاروان ۵۶ هزار نفره حقیقی و مجازی ... به طرف بین الحرمین حرکت کردیم‌.

شاهد بودم که اغلب همسفرامون همینطور که راه میرفتند، از گنبد خوشکل سقای کربلا چشم برنمیداشتند. از بس جذابه و قشنگه. تازه این گنبدشه ... خودشو که در تاریخ نوشتن:

قیامت قامت ای قامت قیامت
قیامت کرده ای زین قد و قامت
موذن گر ببیند قامتت را
به قد قامت بماند تا قیامت

وارد باحال ترین دوراهی زندگیمون شدیم. دو راهی که آدم نمیدونه کدوم طرف باید بره؟ از حرم اباعبدالله شروع کنه؟ یا اول از وزیراعظم ارباب اجازه بگیره و توبه و انابه و بعدش اذن ورود به حرم امام حسین را بگیره؟

من روسیاه معتقدم که همینم دست من و شما نیست. دست خودشونه! که کدوم طرف ما را ببرند؟ اصلا به خاطر همین گفتن:

رشته ای بر گردنم افکنده دوست
میکِشد هر جا که خاطرخواه اوست

آخ که چقدر بین الحرمین لازم بودم. چقدر بار گناه و معصیتم منو از ارباب و ارباب زاده ها دور کرده بود.😔 وقتی به بین الحرمین رسیدیم غرق تماشای دو تا گنبد طلا شدیم. همسفرا که دیگه نگو ... هر کسی به زبون خودش با امام و امامزادش حرف میزد و قربونش میشد.

یکی میگفت: آقا نوکرتم ... آقا خیلی مخلصم... و بغض میکرد.

یکی هم میگفت: الهی دورت بگردم ... ماشالله چه گنبدی ... ماشالله چه حرمی...

یکی میگفت: آقا اومدم شفا بگیرم و برم...

یکی دیگه میگفت: به دادم برس ... یاحسین...

Ùˆ ...

اما من معمولا اینجور جاها خنگ میشم... بهتره بگم خنگتر میشم ... یادمه اولین جمله ای که گفتم این بود:

آقا فرار کردم و به تو پناه آوردم ...
آقا از دست خودم فرار کردم ...
خود لامصبم😭
خودم که هی توبه میکنmohamadrezahadadpour

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û±Û¶

در مسیر نجف تا کربلا توضیحی درباره پیاده روی اربعین و موکب ها و عمودها دادم. بسیار مسیر باصفاست که مملو از عکس های شهدا و علماست.

نرسیده به کربلا مهندس شیرازی شروع به خوندن زیارت عاشورا با بلندگوی اتوبوس کرد و الحمدلله مردم هم استقبال خوبی کردند.

کربلا از واژه کوربابِل گرفته شده که به معنای روستاهای بابِل قدیم است. اون روستاها شامل نینوی و غاضریه بوده. این سرزمین تا سال ۶۱ هجری قمری بیابان بوده و پس از واقعه کربلا آباد شده است.

امام حسین علیه السلام روز دوم محرم سال ۶۱ ه.ق به کربلا رسید و گوشه ای از کربلا به مساحت ۳۶ کیلومتر مربع که اکنون شامل قبر او و سایر شهدای کربلاست به ۶۰۰۰۰ درهم از مردم نینوا و غاضریه خرید. (اینقدر به حق الناس توجه داشتند و براشون مهم بود که در زمین مردم جنگ نشه و دفن نشوند!)

فضیلت زیارت امام حسین بسیار زیاده و قطعا زائر امام حسین مورد نظر رحمت و غفران پروردگار قرار میگیره.

با زائران یه کم ذکر و شعر خوندیم: *کربلا کربلا ما داریم میاییم...*

و یا مثلا شعر *نسیم جانفزا می آید ... بوی کرب و بلا می آید ... بوی کرب و بلا می آید...*

بعدش حاجی هژبری یه سری نکات گفت Ùˆ در حال رفتن به طرف هتل بودیم Ú©Ù‡ یهو حاجی گفت: سمت Ú†Ù¾ شما بارگاه ÙMohamadrezahadadpour

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û±Ûµ

به طرف بهشت روی زمین، ینی شهر مقدس کربلا حرکت کردیم. بسیار خسته بودم و چون شب قبلش دیر خوابیده بودم و اون روز هم زود از خواب بیدار شده بودم و اعمال و نکات مسجد کوفه زیاد بود و دلم نمیومد برای همسفرهامون نگم، بهم فشار اومده بود.

قبل از اینکه بخوام یه کم تا کربلا استراحت کنم، یه مباحثه کوچیک با آقایون ردیف های جلوی اتوبوس داشتیم که بنظرم خلاصه و مرتب شده اش را بشنوید بد نیست!

بحث درباره تکرار تاریخ و مشکلات مسلمانان از دست اشرار بود و اینکه بعضی رجال سیاسی امروز از گذشتگان بدترند. خلاصش اینه که:

به قول یکی از رفقا: "معاویه از آنچه که فکر میکنیم به ما نزدیکتر است"!
چرا؟

باید اعتراف کرد که معاویه در هوش و ذکاوت - انصافا - مقام بالایی داشت.
مسلما دشمن علی هم باید از توانایی ذهنی و هوش باید هم دارای بهره و حظ خوبی باشد تا شأن هماوردی و حریفی بیابد.

معاویه هم کاتب وحی بود Ùˆ خود را در اسلام صاحب نظر میدانست Ùˆ مرتبا به علی خرده میگرفت Ùˆ او را نقد میکرد Ùˆ زمینه چینی میکرد برای اینکه - دوباره - در جامعه اسلاÙmohamadrezahadadpour

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û±Û´

با هم کاروانی ها قرار گذاشتیم که صبح برای نماز بریم حرم و بعد از نماز، دعای وداع بخونیم.

یه کم سحر زودتر رفتم و باقی مونده زیارت جامعه کبیره را خوندم. به قول گزارشگرهای فوتبال: چه کرده امام هادی در این زیارت! از بس صفات عالیه و محیرالعقول ما آدم معمولی ها در این زیارت اومده. بنظرم اول باید شرح ادب فنای مقربان آیت الله استاد جوادی آملی را خوب بخونیم و بعدش بیاییم سراغ خود زیارت جامعه. تا تازه بفهمیم چی به چیه و کی به کیه؟

بعد از نماز صبح همه جمع شدند. زیارت وداع را با هم خوندیم. اصلا اشتباهه که بعضیا فکر میکنن زیارت وداع ینی خدافظی! کی گفته؟

وداع از ودیعه میاد و ینی دل و خاطرم را پیش شما ودیعه و امانت میذارم و میرم. عنایت کنین و بازم بطلبید تا بیام پا بوسی شما و بتونم بازم ببینمتون! (ولا تجعله آخر العهد من زیارته...)

جلوی باب مسلم بن عقیل ایستادیم و با همه هم سفرها شروع به خوندن دعای وداع کردیم.

از حرم بابای اُمّت دل کندن و رفتن خیلی سخته. آدم هی برمیگرده و پشت سرش نگاه میندازه... مثل وقتی تازه داری میخوان بفرستنت مهد کودک و تو هم برمیگردی و مدام به بابا و مامانت نگاه میکنی!

حاجی هژبری چند بیت قشنگ خوند و اشک همه را درآورد:

ای علی معبودم
سر به درگهت سودم
زائر بدی بودم
یا علی خداحافظ ...😭

با دوچشم خونبارم
من فقط تو را دارم
زائر بدی بودم
یا علی خداحافظ ...😭

برگشتیم هتل و صبحونه خوردیم و وسایلمون سریع جمع کردیم و راه افتادیم.

برنامه این بود که اول بریم مسجد سهله و بعدش به طرف کربلا بریم.

خب من درباره مسجد سهله هم خیلی حرف دارم. بالاخره منزل و مسکن پیامبران و اولیا بوده و قراره بعد از ظهور، منزل و مسکن امام عصر ارواحنا فداه و اهل بیت محترمشون بشه.

به زائرا میگفتم برای خیلی عجیبه Ú©Ù‡ وقتی آمریکا حمله کرد عراق Ùˆ اونجا را اشغال کرد، یهودیان صهیون در پوشش پرستاری Ùˆ سازمان های حقوق بشر، در کنار همین مسجد سهله ساختمان سه چهار طبقه ای گرفتند Ùˆ حدود Ûµ سال زندگی کردند Ùˆ حسابی اون منطقه را تحت کنترل داشتند. حتی تا مدت ها اجازه زیارت کسی به مسجد سهله نمیدادند. با اینکه Ùmohamadrezahadadpour

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û±Û³

خدا توفیق داد و نماز ظهر و عصرمون را در مسجد کوفه به صورت کامل خوندیم. بعدش هم از مسجد اومدیم بیرون و به سمت پشت قبر مطهر میثم رفتیم تا از اونجا سوار ماشین بشیم و به هتل برگردیم.

اما وسط راه به منزلی که منسوب به حضرت علی هست رسیدیم. چون خیلی سندیتی نداره و نمادین ساختنش، یه توضیح دادم و بعدش از پشت این خونه، ینی محدوده دارالخلافه کوفه حرف زدم.

الان محدوده دارالخلافه تبدیل به زمین متروک و مخروب و یه بخشش هم زباله دانی شده. چه خون ها که قبلا در این مکان ریخته نشده و چه سرها که بالای دار نرفته و چه شخصیت هایی که از بالای آن به پایین پرتاب نشده اند!

چند نفر از خانم ها مایل بودند که حتما به خونه منسوب به امام علی بروند. بخاطر اینکه تو ذهنشون خاطره منفی نشه و ناراحت نشن، من قبول کردم که با مهندس شیرازی اون چند نفر را ببریم و زود برگردونیم.

خلاصه...

برگشتیم به طرف ماشین و سوار شدیم و به طرف هتل حرکت کردیم.

لذت کاروان هایی Ú©Ù‡ با پیرمرد Ùˆ پیرزن های با ایمان Ùˆ خودمونی Ùˆ مهربون همراه باشه خیلی زیاده. مثلا یکیش اینه Ú©Ù‡ فورا بُخچشون باز Ùیازهرا_سن Ùˆ بساط نون Ùˆ Ú©Ø´Ú© Ùˆ شیرینی Ùˆ میوه راه میندازن. منم Ú©Ù‡ کلا طرفدادلسوختہ_عمر_ÚªÙ…_فاطمہ‌ایم‡Ø§ÛŒ خورسندساز!

وقتی mohamadrezahadadpour

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û±Û²

راهی شهر کوفه و مسجد ‌بزرگ کوفه شدیم. جایی که قراره پایگاه سیاسی و حکومت امام عصر ارواحنا فداه قرار بگیره.

اتوبوس را جوری نگه داشتیم که با طی کردن کمترین مسیر بتونیم اول به مرقد نورانی جناب میثم تمّار بریم.

میثم، غلامی از بنی اسد بود که امیرالمومنین او را خرید و آزاد کرد. او اینقدر مورد توجه امیر مومنان بود و اخبار غیبی از حضرت آموخته بود که ابن عباس در محضرش شاگردی میکرد.

میثم در زندان به تربیت و بصیرت افزایی مختار مشغول شد و از او مردی خونخواه امام حسین تربیت کرد.

میثم توسط عبیدالله بن زیاد دستگیر شد و بعد از تحمل زندان، ابتدا زبانش را کشیدند و سپس از نخل آویزانش کردند و به کوتاه ترین نخل، دارش زدند.

از قبر میثم، با هم کاروانی های عزیزم شروع به ذکر و تکبیر کردیم و به طرف مسجد کوفه راه افتادیم.

سه چهار دقیقه کوتاه، خانم ها را جدا کردم و براشون از احکام خاص بانوان درباره مسجد و عذر شرعی و اینا گفتم تا خدایی نکرده مشکلی پیش نیاد.

وارد مسجد شدیم. چون بارندگی شده بود و زمینها خیس بودند، رفتیم یه گوشه و شروع به انجام اعمال مسجد کوفه کردیم.

اعمال مسجد کوفه خیلی لذیذ Ùˆ پر محتواست. اینقدر جذابه Ú©Ù‡ وقتی در هر مقام، فقط معنای مثلا یه جمله از دعای هر مقام برای زائران میگفتم، دوس داشتن بیشتر ترجمه Ùˆ محتواش بÚmohamadrezahadadpour

صفحه قبلی  3  4  5  6  7  8  9  10  11  صفحه بعدی
بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: