کانال تلگرام دلنوشته های یک طلبه | محمد رضا دادپور @mohamadrezahadadpour

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

@dastneveshtehay ادمین

* منبع اصلی مستندات:
دفترچه نیم سوخته
اعترافات دیده بان
کودکانه های تکفیری
حیفا
تب مژگان
همه نوکرها
کف خیابون
حجره پریا
*انتشار مطالبم بدون ذکر نام نویسنده و آدرس و لینک کانال جایز نیست

آدرس کانال احتیاطی:
@Mohammadrezahadadpour02

 مشاهده مطالب کانال دلنوشته های یک طلبه

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

بسم الله الرحمن الرحیم

مستند داستانی کف خیابون(2)

✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی

«قسمت سی و چهارم»

دیدم ساکته و هیچی نمیگه!

گفتم : دارید به چی فکر می کنید؟

گفت : به حرفاش... به اینکه مجذوبش شدم...

گفتم : بیشتر توضیح بدید!

گفت : پست ها و حرفاش، فقط حرف نبود... قیام مسلحانه بود... کله ظهرها پست میذاشت و شورش می کرد و همه فکر و ذکر همه به هم می ریخت و می رفت!

گفتم : میتونید مثال بزنید؟

گفت : یه روز نوشت « تنها فرمول خوشبختی، مبارزه است. جنگیدن بر علیه همه اجبارها و اکراه ها جان دادن برای یک دل سیر رقصیدن در خیابان و تِل مو دادن به دخترانی که در رویاهای خودشان زیباترین اند. ایران من... برای آن روزت مبارزه می کنم!»

گفتم : همه جملاتش را مثل همین از حفظ هستی وبه سرعت می خوندی؟

گفت : همش که نه... بعضیاش آره...

گفتم : مشهورترین جملش که خیلی رو فکر و ذهنت اثر داشت کدوم بود؟

فورا گفت : اول همین که خوندم... دوم هم این جملش که میگه : ‌ « من ولد نامشروع افکار نر و ماده هایی هستم که فقط فکر ارضای خودشان بودند...»

دنبالش ادامه دادم و گفتم : « مرا به بیرون ریختند و الان هم تلاش دارند با دستمال کاغذی، جهانشان را از نجاستی به اسم من پاک کنند! »...

گفت : آره... آره....درسته! شما هم پیجشو دنبال می کردین؟!.

گفتم : چطور شد با هم صمیمی شدین و قرار گذاشتید؟

گفت : احساس می کردم یه کله شقی هست عین خودم... اما سطح سواد و فکرش از من بالاتره... و از همش مهم تر اینکه به کوروش علاقه خاص داشت. جملات و نکات خاص از کوروش می گفت که تو مغازه هیچ عطاری نبود!

گفتم : منبع و رفرنس نمی داد؟!

گفت: خیلی وقتا نه!

گفتم : پس Mohamadrezahadadpour

محمد رضا حدادپور جهرمی:
بسم الله الرحمن الرحیم

مستند داستانی کف خیابون(2)

✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی

«قسمت سی و سوم»

داشت بهم میریخت. گفتم : تو مثلا زرنگی کردی و یه خط دیگه گرفتی چون مسدودت کرده بود و نمی خواستی از دستش بدی! درسته؟

بازم سکوت کرد!

گفتم: خانم شما فکر این نکرده بودی که تو خطت عوض کرده بودی... اما اون که خطش عوض نکرده... بچه های ما به ضمیمه پرونده شما پرینت تلگرام کیان هم آوردن و الان پیش منه!

گفت : درسته... اما من که نمیدونستم دارین منو چک می کنین... پس قصدم پیچوندن شما نبوده!

گفتم : نمی خوام در این زمینه ها بحث کنم... فقط گفتم که بدونی جاده ای که الان تو میخوای روش راه بری، ما آسفالتش کردیم... رو راست باش خانم! چیزی را مخفی نکن لطفا.

گفت : باشه... الان چی بگم سوالتون چیه؟

گفتم : کیان... از کیان بگو...

گفت : کیان استاد تاریخ بوده که به خاطر دگر اندیشی و صحبتهاش سر کلاس، ممنوع التدریس میشه... یه مدت در پژوهشکده مطالعات معاصر کار می کرد و اونجا هم تحملش نکرده بودن و آخرش اخراج میشه.

گفتم : خب داره جالب میشه...

گفت : بایدم جالب بشه... مردمو از نون خوردن میندازین... بعدشم توقع دارین...

حرفشو قطع کردم و یه کم با تندی گفتم : نه... مثل اینکه شما خوشت میاد مثل تو فیلما با مامور امنیتی حکومت حرفای الکی بزنی! خانم از خودت دفاع کن... نمی فهمی؟! از کیان بگو ... الان در حال باز جویی هستی... با خبرنگار روزنامه شرق و خبر جنوب که مصاحبه نمی کنی؟! کیان... کجاها باهاش بودی؟ چقدر باهاش بودی؟ چی گفتی؟ چی شنیدی؟

با یه کم ترس توی صداش گفت : وای چقدر شما از من بدت میاد؟! چقدر با صبح متفاوتید؟

دستشو گذاشت دوطرف شقیقش... یه کم سکوت کرد... سرشو انداخت پایین... بعد از چند لحظه دستشو برداشت و گفت: میشه برای امروز کافی باشه؟ ازتون خواهش میکنم! من الان اصلا انرژی ندارم...

گفتم: کیان... بفرماییدخانم ... می شنوم!

با یه کم ناراحتی و به هم ریختن گفت : نمی تونم... راحتم بذارین...

گفتم : شما جایی نمیری... حرف بزنید خانم!

گفت : باهم قرار گذاشتیم...

Mohamadrezahadadpour

محمد رضا حدادپور جهرمی:
بسم الله الرحمن الرحیم

مستند داستانی کف خیابون(2)

✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی

«قسمت سی و دوم»

یکی از بچه ها همزمان و بعدش هم با استفاده از فیلم، این بازجویی را پیاده کرد. سرعت تایپ و اصلاح کلمات و جملاتش عالیه.

من در حال مطالعه اون 250صفحه بودم که در زد و وارد شد. سلام کرد و کاغذهایی که پیاده کرده بود را تحویل داد. نظر کارشناسی اولیش هم زیرش نوشته بود...

جالب اینجاست که نظری که نوشته بود با مطالعه دوساعته من دقیقا مطابقت داشت!

اجازه دادم تا راحت ناهارش بخوره، نماز نخوند، با اینکه میتونست بخونه اما هیچ توجهی نکرد و ترجیح داد بشینه و تکراره یه فیلم از تلویزیون را تماشا کند.

به مامور انتقال گفتم بیاریدش!

در فاصله ای که میخواستن مهناز را بیارن، به خط یکی از دوستان اداره مراجعه کردم و ازش درباره ناآرامی های شیراز سوال کردم.

گفت: «روز به روز داره شدت بیشتری پیدا میکنه. اکثرا افرادی هستند که مورد تعدیل کارخانه ها و مشاغل دولتی و خصوصی قرار گرفتند و الان بیکار شدن و محتاج نون شبشون هستند. تعداد قابل توجهی هم ورشکسته ها و عده ای هم مردم بی سر و پایی که کلا خوششون میاد همه جا شلوغ باشه.»

پرسیدم: «خبری از شعار برای آزادی و رفع حصر موسوی و کروبی هم هست یا نه؟»

گفت: «کاش شعار برای اونا میدادند. نه بابا. حتی یادشون هم نمیکنند. این متن داره به سرعت در فضای مجازی پخش میشه: [همراهان توجه کنید! فقط با تغییر ساختار میشه به آینده ایران امیدوار شد. وگرنه باید از قید همه چیز زد Ùˆ نشست Ùˆ روز به روز کهنه تر شد. توجه کنید! اگر حتی وسط اعتراضات Ùˆ درگیری ها شنیدید Ú©Ù‡ موسوی Ùˆ زنش Ùˆ کروبی از حصر خارج شدند، اصلا به روی خودتون نیارید. ممکنه ترفند رژیم باشه Ú©Ù‡ این خبرو بندازه وسط جمعیت Ùˆ بعدش هم بخواد مردم را برگردونه سر خونه Ùˆ زندگیشون. اصلا باور نکنید. توجه کنید Ú©Ù‡ اصلا موضوع ما دیگه موسوی Ùˆ زنش Ùˆ کروبی نیستند. این سه نفر هم عمله های رژیم هستند Ú©Ù‡ تاریخشون تموم شده Ùˆ گذاشتن واسه اینکه به وقتش دهن من Ùˆ شما را ببندند Ùˆ فکر کنیم با رفع حصر اون اکبرین ها خیلی شق القمر کردیم. اینا آدمای خودشونند Ùˆ الان دارن نقش اپوزیسیون را بازی میکنند. فقط تغییر ساختار. نه یک کلمه Ú©Ù… Ùˆ نه یک کلمه زیاد. ما طرفدار اریØMohamadrezahadadpour

ته ها و فوتوشاپ ها از ای

نا تغذیه میشن.

3. کانال ها و سوپرگروه های سمعی (تهیه و تنظیم فایل های صوتی اعم از آهنگ های سیاسی و صوت های کوتاه)
گفتم: «صوت و صدای چه کسانی پخش میشه؟ بیشتر کلیپ چه آدمایی پخش میشه؟»
مجید گفت: «تا جایی که من دیدم و شنیدم و حتی از بچه های بقیه گروه های اداره خودمون تحقیق کردم، اکثرا یا پیام های صوتی رضا پهلوی (ولیعهد) و بقیش هم تحلیل گران شبکه های سلطنت طلب هستند.»
گفتم: «خب. بقیشو بگو!»
ادامه داد و گفت:
4.کانال ها و سوپرگروه هایی که فقط کارشون آموزش درگیری های خیابونی و آشوب سازی و تحرکات خشونت بار مدنی هست. اینا راه و روش ضد و خورد و صحنه سازی و نحوه گیر انداختن گروه های ضربت و بسیجیا و موتر سوارها را آموزش میدن. لا به لای مطالبی از این دست، اصول جنگ شهری و ترور و تعقیب هم آموزش میدن.
5. این گروه Ùˆ کانال ها از همشون شلوغ تره تقریبا. گروه ها Ùˆ کانال هایی هستند Ú©Ù‡ نحوه ساختن بمب های دست ساز Ùˆ مونتاژ انواع مواد آتش زنه را آموزش میدن. خیلی هم جذاب کار میکنن Ùˆ مشخصه Ú©Ù‡ از اصول Ùˆ آموزش های ابتدایی تا پیشرفته برنامه دارند. یه تحقیق کردم Ùˆ فهمیدم Ú©Ù‡ حتی اکثر موادی Ú©Ù‡ استفØMohamadrezahadadpour

محمد رضا حدادپور جهرمی:
محمد رضا حدادپور جهرمی:
بسم الله الرحمن الرحیم
مستند داستانی کف خیابون(2)
نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت سی و یکم»
[برای مجید پیام دادم و نوشتم: «مجید چی شد؟ تفکیک شد؟»
نوشت: «15 دقیقه دیگه طول میکشه! اگه امر دیگه ای دارین بفرمایین تا بررسی کنم!»
نوشتم: «الان از همش مهم تر اینه که الک و تفکیک بشن تا ببینیم چند چندیم؟»
نوشت: «چشم. به محض اینکه به جمع بندی برسیم عرض میکنم.»]
به مهناز گفتم: خیلی خب... اما جمع بندی کنیم تا یه استراحتی کوتاه و بقیه ماجرا را باهم بررسی کنیم.
گفت: باشه... دیگه... ازکجا بگم؟
گفتم : در اون کانال ها با کسی هم ارتباط داشتی؟ واسه ادمین هاشون پیام میذاشتی؟
گفت : شما که همه چیو میدونین!
گفتم : آره... اما می خوام از دریچه خودتون برام بگید!
گفت: آره... تا مدت ها خواننده بودم... فقط پستاشون رو می خوندم و فوروارد میکردم تا اینکه یه روز دیدم یه نفر با آیدی [پسر سرزمین کهن] به من پی ام داده!
[یه نگاهی به پرونده کردم... آیدی پسر سرزمین کهن... پیداش کردم]
ادامه داد و گفت: واسه هم چند بار پیام دادیم... پسر منطقی و اهل مطالعه ای به نظر می رسید... [ همینجور که داشتم دل و جیگر پرونده را زیر و بالا میکردم، یه کاغذی دیدم که نوشته بود: پیام نام برده در تلگرام به آیدی پسر سرزمین کهن، پیوست شماره دوم الحاقی به پرونده می باشد.
نگاه کردم ببینم چی به چیه؟ چشمتون روز بد نبینه! دیدم چیزی حدوده 250صفحه از مهم ترین مطالب چت ها پرینت شده و موجوده! تازه این مهم تریناش بود!]
حرفش رو قطع کردم و گفتم : چند وقت با هم ارتباط داشتین؟
گفت: تقریبا سه ماه گرم بودیم... اما یه سه چهار ماهی هم با هم کار میکردیم...
گفتم: خب... همینجا استپ! الان ساعت 9:15 دقیقه است، میگم شمارا ببرن استراحت کنید یا اگر خواستین تلویزیون و... بعد از نماز و ناهار باهم گفتگو را ادامه میدیم!
گفت: باشه!
یکی از خواهرا را صدا زدم و اومد مهناز رو با خودش برد بیرون! لازم دونستم بشینم به روش تندخوانی، یه نگاه به کل اون 250 صفحه بندازم.
وسط کارم بودم که مجید پیام داد و نوشت: «اجازه هست با سعید خدمت برسیم؟»
گفتم: «آره. فقط زود»
اومدند داخل و شروع به صحبت کردیم.
سعید گفت: «همون طور که گفتم، دیگه کار از الله اکبر و این چیزا گذشته. متاسفانه دیشب شاهد دو سه تا تجمع اعتراضی در خود شیراز و بعضی شهرهای اطراف بودیم. هنوز خبر از تخریب اموال عمومی و ضد و خورد شدید و این چیزا نیست و بیشتر به ماجراجویی کودکانه و جوانانه شبیه هست اما با فیلم هایی که از مجموعه کانال های ضد انقلاب و شواهد عینی خودمون بررسی کردیم، میشه فهمید که استعداد تبدیل شدن به صحنه های خشونت بار و حتی به تدریج قتل و تخریب اموال عمومی و این چیزا وجود داره.»
گفتم: «خب ... پس بالاخره از لونه اومدند بیرون! کسی هم دستگیر شده؟»
گفت: «چیزی ثبت و یا گزارش داده نشده. اما احتمال میدم امشب چندین نفر داشته باشیم.»
گفتم: «خبریه امشب؟»
گفت: «قطعا. فراخوان دادند. حتی پیش بینی میشه چیزی حدود 400 نفر و یا حتی بیشتر، قصد شرکت در این تجمعات داشته باشند.»
گفتم: «بسیار خوب. مجید تو چیکار کردی؟ چی شد؟»
مجید یه نفس عمیق کشید و گفت: «قربان من خیلی مطلب دارم. شما هم فرصت خوندن و شنیدن همش ندارین. ینی الان نمیشه همشو دید و به جمع بندی رسید. چیکار کنیم؟»
خب حرفش منطقی بود. منم یه نفس عمیق کشیدم و گفتم: «کاش این دختره نبود تا میتونستم بهتر تمرکز کنم. اما تجربم میگه این دختره کلید حل خیلی چیزایی هست که باهاش روبرو میشیم. بخاطر همین بازجوییش نمیکنم. بلکه دارم تخلیش میکنم. کاش عمار گیر نبود تا بیاد کمکم. بگذریم. حالا بگو ببینم الک کردی؟»
گفت: «آره. من به شش گروه رسیدم. ینی در مدت چهار ماه گذشته، شش گروه در تلگرام به اندازه وحشتناکی جذب داشتن و اکثر آیدی ها و اکانت هایی که از شماره ها و آدرس هایی که داشتیم بررسی کردیم، فهمیدیم که همشون جذب این شش گروه شدن و حتی احتمال میدم که ماموریت های ویژه ای هم دریافت کرده باشند.»
گفتم: «خب بشین بررسیشون کن. ببین کدومشون مامور و کحدومشون لیدرند.»
گفت: «چشم ولی خیلی زمان میبره. باید بشینم یا دونه دونه چکشون کنم و یا بدم نرم افزار. اما چشم. یه کاریش میکنم. ببینید قربان! اون شیش تا گروهی که گفتم، از این قراره:
1. کانال و سوپرگروه های ممبریاب (تیم جذب) در قالب های مختلف و موضوعات متفاوت. اینا به انواع و اقسام روش ها تلاش میکنند با تبلیغ و تبادل ممبر جذب کنند و حتی از این طریق، درآمدزایی کنند. حتی جالبه که بعضی گروه ها و کانال های جهادی و مذهبی هم نادانسته به دام معامله و تبادل با اینا شدند.
2. کانال ها و سوپرگروه های بصری (تهیه و تنظیم عکس نوشته و فوتوشاپ) اینا خیلی مطلب میذارن اما محوری ترین وظیفشون اینه که عکس نوشته و کارای فوتوشاپ قوی انجام بدن. طوری که اکثر عکس نوش

محمد رضا حدادپور جهرمی:
بسم الله الرحمن الرحیم

مستند داستانی کف خیابون(2)

✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی

«قسمت سی ام»

گفتم : نمی خوام با هات بحث کنم چه منافاتی با هم داره؟ کسی هم حجه السلام باشه هم دکتر! نمیشه؟ شما اجازه نمی دین؟

گفت : نمیدونم... نا خود آگاه دنبال یه چیزی بودم که ازش بدم بیاد... مخصوصا وقتی دختر بسیجیا بهش میگفتن [حضرت استاد] همچین سین استاد را هم سوزناک می گفتن که لجم بیشتر در میومد! حضرت استاد!! اونم هیچ جا نماز نمی رفت... جز خوابگاه دخترا... با اینکه دوتا خوابگاه پسرای کارشناسی دانشگاهمون، دوتا خیابون پایین تر از خوابگاه ما بود! اگه راس می گفت، چرا نمی رفت اونا را هدایت کنه؟!

گفتم : خب... بعدش... کانال لطفا...

گفت : آره دوسه هفته مشغول بودم... کلیپ ها و عکس نوشته ها و مطالبی که هفت تا کانال میذاشتن خیلی ذهنمو درباره ی اطرافم روشن کرد... تازه داشتم متوجه می شدم که چقد ملت رو گاگول فرض کردن این آخوندا و پاسدارا... چقدر دارن ظلم می کنن و صداشم در نمیارن!

گفتم: میشه بگید مثلا چه ظلمهایی؟!

گفت : همین که بخور بخور واسه اوناست... تب و لرز آخر ماه و قسط و وام بدبختیش هم واسه ما... مدام می گفتن همه شرکتهای سود آور مال سپاهه... می گفتن شرکتهای خودرو سازی و لابی خودرو و ماشین، مال خود خامنه ای هست و مجتاباشون هم با پسر مکارم شیرازی سلطان شکر و خودرو هستن!

گفتم : شما باور می کردین؟

گفت: وقتی تلویزیون و رادیو خودمون که اصلا اسمی ازین چیزا نمیبره و کسی نمیاد ملتو روشن کنه... از هر کس که می پرسیدیم کسی خبر نداشت وهی می گفتن دختر این چه حرفیه که می زنی؟ چه سوالیه که می پرسی میان می کنن تو گونی و می برنت! ازین طرف هم هر روز، لااقل روزی ده بار دارن به من و بقیه جوونا میگن همه دزدن و مملکت بچاپ بچاپه... دختر و خواهر خودتون باشه شک نمی کنه؟!

[ چی باید می گفتم؟! از این نظر که نه توی رادیو و نه تلویزیون و نه منبر ها و نه همایش و سینماهای بصیرت افزایی، دفاع جانانه و اتهام زدایی مالی از بزرگان نمیشه و حرفی نمی زنیم، قبول دارم و میدونم که داریم اشتباه می کنیم!]

اما گفتم : سند و مدرک هم ارائه می دادن؟! سند همین دزدی ها و منصوب کردن این دزدی ها به آدمایی که گفتی!

گفت : والا سند و مدرک آن چنانی که... نه... یادم نیست... همین کلیپ و متن و عکس این چیزا دیگه!

گفتم : خیلی Mohamadrezahadadpour

بسم الله الرحمن الرحیم

مستند داستانی کف خیابون(2)

✍نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی

⛔️نقل و انتشار داستان به هیچ وجه بدون لینک کامل کانالم جایز نیست.⛔️

«قسمت بیست و چهارم»

یه نگاهی به فایلش انداختم. پر و پیمون نبود ولی چیزای بدرد بخوری هم توش پیدا میشد. فورا دادم حدود موقعیت مکانی شماره را برام درآوردند.

با سیستم خودم که چک کردم، دیدم تلگرام و وایبر و توییت روی اون خط فعال بود و یه دنیا ارتباطات و کانال ها و اشخاص متعدد و .... هم داشته!

تو تلگرامش کلماتی را سرچ کردم... کلماتی مثل: اعتراض – سرکوب – حمله – الله اکبر – خیاØmohamadrezahadadpour

دیدم ماشالله نتایج زیادی هم داشت! مشخص بود که حسابی جونش میخاره و کلش بوی قرمه سبزی میده. فهمیدم که با یه مورد نسبتا «مهم» روبرو هستم ولی شاید چندان «حساس» هم نباشه. بالاخره باید برم تو نخش ببینم چی تو کمچه داره؟

وقتی میخواستم تلگرامش را ببندم، یه لحظه به ذهنم افتاد که ببینم اسم خودشو چی گذاشته؟

یه چیزی دیدم که تعجبم بیشتر شد!

دیدم اسم پروفایلش نوشته: «ترانه!»

یهو یه پالس قوی از gps گوشیش روی گوشی اداریم دریافت کردم که فهمیدم جای تقریبیش کجاست و باید فورا مثل اجل معلق میرفتم سروقتش!

✅ دلنوشته های یک طلبه
@mohamadrezahadadpour

ولی یه چیزی افتاد تو دلم! یه لحظه فورا پوشه ترانه خودمون (همون که به این پسره که بازجوییش کرده بودم ارتباط گرفته بود و جنسش را خریده بود) را باز کردم. همینطور چشمی و فوری که نگاه میکردم، فهمیدم که اغلب اشخاص و کانالاش با این خطی که چند لحظه قبل چک کردم یکیه! فقط شمارش متفاوته!

تقریبا داشتم مطمئن میشدم که خودشه و همین ترانه خودمونه! ولی به عمار و بچه ها چیزی نگفتم تا به کارشون ادامه بدن.
فورا یه ماشین از اداره گرفتم و یه برگه ماموریت پر کردم و زدم از اداره بیرون!

با ترافیک زشتی روبرو شدم. ولی چاره ای نبود و نمیشد از روی سر ماشینا پرواز کنم و برmohamadrezahadadpour

بسم الله الرحمن الرحیم

مستند داستانی کف خیابون(2)

✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی

⛔️نقل و انتشار داستان به هیچ وجه بدون لینک کامل کانالم جایز نیست.⛔️

«قسمت بیست و سوم»

به مطالب سعید و مجید فکر میکردم. شروع به نوشتن کردم و دو سه خط گزارش اون روز را میخواستم به مقام مافوقم بنویسم که هر کاری کردم نتونستم فکرمو جمع و جور کنم.

هست وقتایی که نمیدونی چته و چرا بیقراری؟ اما همش فکر میکنی باید پاشی و شروع کنی و از یه وری استارت بزنی اما نمیدونی کدوم ور؟! دقیقا همون حس را داشتم! احساس میکردم باید پاشم و یه کاری بکنم. احساس میکردم یه اتفاقی داره اطرافم میفته و مربوط به این پرونده بی موضوع و بی نشون باشه اما من در جریان نباشم.

یه مرور کردم ببینÙmohamadrezahadadpour´Ø·Ø±Ù†Ø¬Ù…ØŸ دیدم خب مجید دنبال اکانت ترانه است ... سعید هم قراره ردگیری الله اکبر کنه ... عمار هم رفته دنبال جراح Ø´Ú©Ù„ Ùˆ قیافه ترانه!

آهان ... یهو یادم اومد که یه کار مهم هنوز زمین هست و واسش تصمیم نگرفتیم!

به بولتن سیستم خودم وصل شدم. باید از جریانات دیروز و امروزش مطلع میشدم تا بتونم حدس بزنم اپیدمی داره میشه یا ما داریم شلوغش میکنیم و اصل پرونده یه چیز دیگه است!

خب فقط میشد به سه تا تیتر شایع اشاره کرد که در همه بولتن های سراسر کشور موج میزد:

اول: افزایش موج الله اکبر گفتن پشت بام در ساعاتی از شبهای مشخص که توسط همان چهار کانال مادر تعیین میشه!

دوم: افزایش درگیری ها بین نیروی انتظامی و مردم مال باخته!

سوم: مشهد!

✅ دلنوشته های یک طلبه
@mohamadrezahadadpour

رفتم سراغ آیکون مشهد و دیدم حسابی داره شلوغ میشه! اینقدر شلوغ که تجمعات اعتراضیش داره تبدیل به ضد و خورد و توهین و افترا میشه! از اینکه متاسفانه فرهنگ اعتراض در کشور ما بسیار ضعیف هست و فورا از شکل و شعار و مطالبه اصلی خودش خارج میشه، هیچ شکی نیست و همه قبول دارند.

اما ... نمیشه خیلی بازش کرد و توضیح داد، ولی رنگ و بوی اعتراضات مشهد، جوری بود که دیگه از مخالفت با آقای علم الهدی (امام جمعه مشهد) و سیاست های کلی نظام در رابطه با مجامع و شهرهای مذهبی کاملا خارج بود!

بذارین اینجوری بگم:

با یکی از بچه های مشهد ارتباط گرفتم. چون میدونستم که از روز قبل داشته پیام میذاشته اما فرصت چک کردنش نداشتم.

رفتم سراغش و باهاش ارتباط تصویری گرفتم و گفتم: «سلااااااام. چطوری برادرجان؟»

گفت: «سلام حاجی جان! الحمدلله! اØmohamadrezahadadpour

سلام و ارادت خدمت شما رفقای گرامی🌹

دوستان پیشنهاد دادند که کتابهایی که از ما چاپ شده را مختصرا خدمتتون معرفی کنم:

🔷 حیفا 👈 داستانی برون مرزی درباره دختری جاسوسه که مسئولیت تربیت عناصر داعش را به عهده داشت.

🔷 کف خیابون 👈 داستانی پیرامون فتنه و که از اسرار بسیاری درباره ماهیت فتنه تا سالهای آینده پرده برداری میکند.

🔷 تب مژگان 👈 داستان نفوذ دستگاه بهاییت به خانه عمار (مامور امنیتی) و ترور بیولوژیک همسرش و انحراف دختر و پسر عمار.

🔷 حجره پریا 👈 دغدغه و طوفان علمی و مجازی هفت دختر طلبه باسواد و گمنام علیه گروه های آتئیستی برنامه سازمان میت ترکیه بر علیه آن هفت دختر.

🔷 همه نوکرها 👈 روایت امنیتی از واقعه کربلا به روایت ضحاک بن عبدالله مشرقی.

🔷 دفترچه نیم سوخته یک تکفیری 👈 معرفی Ù…Øارسال_رایگانوه های تکفیری از درونwww.haddadpour.ir Ømahanrayan1

ارادتمند: حدادپور جهرمی

بسم الله الرحمن الرحیم

مستند داستانی کف خیابون(2)

✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی

«قسمت بیست و دوم»

⛔️نقل و انتشار داستان به هیچ وجه بدون لینک کامل کانالم جایز نیست.⛔️

داشتم تو ذهنم به مطالب سعید و مجید دقت میکردم که عمار اومد و رشته افکارم پاره شد. عمار گفت: «حاجی یکی از خانمای کد 22 روی شبکته! الان آن میشی؟»

گفتم: «حتما ... بسم الله ...»

من و عمار و اون خانمه آن شدیم و شروع به گفتگو کردیم.

خانمه گفت: «این چهره که به نام ترانه درخواست تعیین سرنوشت کردید، چهره خاصی هست. چون ما تونستیم این چهره را از تلفیق شش چهره دیگه که همگی از استان های مختلف کشور هستند به دست بیاریم.»

با تعجب گفتم: «ینی چی؟ ینی شش نفر نزدیک به این چهره پیدا شده؟!»

اون خانمه گفت: «گفتم به شش چهره نزدیکه اما نکته مهمی که ازش فهمیدم اینه که دو یا سه بار جراحی جدّی چهره داشته. از اون نوع جراحی ها که گاهی ممکنه نیمی از صورت یا چهره را منهدم و یا تغییر بده و از نو بسازه!»

من فقط نگاش میکردم و داشتم با معلومات قبلیم مچ میکردم اما خیلی برام گنگ و هنوز برای قضاوت زود بود.

گفتم: «بنظر میرسه این نوع جراحی در این سن تقریبی بیست تا بیست و پنج ساله که از این خانم حدس زدیم، از دو حال خارج نیست: یا بر اساس تصادف دچار مشکلات جدی چهره شده و دست به تعمیر زده و یا ..........»

گفت: «دقیقا مشکل ما با همین احتمال دوم شماست. چون از بین کسانی که این نمونه جراحی را انجام میدادند که حدودا تعدادشون در کل ایران، 19 نفر هست، کسی به پرونده این خانم دسترسی نداره. این ینی احتمال اول منتفیه و کسی جراحی تصادف و تغییر ساختار چهره برای این بنده خدا انجام نداده! البته همش به این شرط هست که این خانمه از خارج نیومده باشه!»

گفتم: «پس فقط میمونه احتمال دوم! بله؟»

گفت: «دقیقا ... بنده و کارشناسان ما به همین نتیجه شما رسیدند!»

رو کردم به عمار و یواش گفتم: «عمار پاشنه کفشت را بکش که خیلی کار داریم! تا من با این خانم خدافظی میکنم، به بچه ها بگو بیان اطاق من!»

عمار رفت ...

رو کردم بÙmohamadrezahadadpour

ی بدهند، آن را شیرین می کنند. طنز، این ظرفیت را در تبلیغات به وجود آورده که هر پیامی، هرچند به شدت ضدّ دین باشد، شنیده شده و مورد پذیرش قرار گرفته و با سرعت بسیار بالا منتشر شود.

مبلّغ ضدّ دین در قالب طنز هر مطلبی را که تولید بکند، دیگر مجبور نیست که در مورد آن نگرانی بابت توضیح خواستن یا انتقاد مخاطب داشته باشد؛ چرا که زبان طنز معمولاً برای همه قابل پذیرش و شیرین است.

11.برانگیختن احساسات: برانگیختن احساسات، راهکاری ساده برای بیشتر نمودن دامنه اثر پیام های تبلیغات ضدّ اسلامی است. پیام هایی حاوی ظلم به مخاطبان به سبب رفتار دین داران، ایجاد یأس و ناامیدی از حکومت اسلامی، برخورد خشن و بی منطق دین و مانند آن، از همین روش برای مؤثرتر کردن تبلیغات بهره می برند.

✔️ پایان نوشتار سعید و مجید!

خب این مطالب را از عمد نوØmohamadrezahadadpour

بسم الله الرحمن الرحیم

مستند داستانی کف خیابون(2)

✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی

«قسمت بیست و یکم»

⛔️ نقل و انتشار داستان به هیچ وجه بدون لینک کامل کانالم جایز نیست. ⛔️

از اینا که بگذریم، به صورت پایه ای روش های دیگری را نیز می توان نام برد که مبلّغان ضدّ اسلام از آن برای هر چه بیشتر کردن شیوه های تبلیغاتشان استفاده می کنند. این روش ها عبارت اند از:

1. تمایلات مخاطبان: تبلیغات، زمانی تأثیر بسیاری دارند که هم راستا با نظرات، باورها و تمایلات مخاطب باشند. به همین دلیل، در تبلیغات ضدّ دین به این مسئله اهمیت زیادی داده می شود؛ چرا که پیام هایی که ظاهر حمایتی دارند، خیلی مؤثرتر از پیام هایی هستند که حالت انتقادی دارند.

2. اعتبار منبع: هنگامی که یک منبع در انتقال یک پیام مورد قبول قرار بگیرد، به تبع آن، خود آن پیام نیز مورد قبول قرار خواهد گرفت؛ زیرا افراد گرایش دارند اطلاعات و آگاهی هایشان را از منابعی به دست بیاورند که به آن اعتماد دارند.
در تبلیغات ضدّ دین، مبلّغان ضدّ دین در مواجهه با مخاطبان از اعتبار برخوردار نیستند. به همین دلیل، سعی می کنند با انتساب پیام های تبلیغی شان به منابعی که مورد اعتماد و وثوق هستند، پذیرش پیام ضدّ دینی شان را تضمین نمایند. متأسفانه، تعداد کمی از مخاطبان هستند که هوشمندانه در برخورد با چنین پیام هایی در مورد صحت آن اقدام به تحقیق می نمایند.

3. رهبران افکار: رهبران فکری، افرادی هستند که در جوامع شناخته شده، الگو و معتبر هستند. یکی از شیوه های مؤثر در تبلیغات ضدّ اسmohamadrezahadadpour

6. تشویق: دستگاه تبلیغات ضدّ دین، نه تنها خود به تولید و انتشار و بازنشر محتوای ضدّ دینی مبادرت می ورزد، بلکه دیگر کاربران شبکه های اجتماعی را نیز نسبت به تولید، انتشار و بازنشر محتوای ضدّ دینی تحریک، تهییج و تشویق می نماید. چنین رفتاری، ضمن اینکه مبلّغان ضدّ دین را در پیگیری اهدافشان کمک می نماید، برای مخفی ماندن برنامه ها و شناخته نشدن رهبری این حرکات پوشش به وجود می آورد. مبلّغان، حتی از تهدید نیز برای پیشبرد اهدافشان استفاده می کنند.

7. تکرار: از نظر منطقی، تکرار یک ادعاء هرگز نمی تواند جانشین دلیل و برهان برای آن شود؛ اما باید پذیرفت که تکرار، از نظر روانی موجب این احساس در مخاطب می شود که گویا دلیل این ادعاء در جای دیگری عرضه شده و مقبول هم واقع شده است. تکرار، مخاطب را خسته کرده، باعث تسلیم شدن او می شود.

8. توجه به کاربرد زبان: کاربرد زبان در تبلیغات ضدّ اسلام، بسیار گسترده است و از به کاربردن واژه های منفی در مورد دین شروع شده و تا انتشار رمان هایی مثل آیات شیطانی که قصد تخریب و تمسخر ارکان دین را دارند، ادامه پیدا می کند. تولید پیام با زبانی که برای مخاطب ملموس تر و نزدیک تر به فهم وی باشد نیز در تبلیغات ضدّ اسلام، بسیار پُرکاربرد است.

9. موسیقی و هنر: موسیقی و هنر، قالب هایی هستند که پیام ها را ماندگار می کنند. شاید کمتر کسی فراموش کرده باشد که در همین سال های اخیر، انتشار یک ترانه که در آن به یکی از ائمه معصومین توهین می شد، چه بلوایی را در شبکه های اجتماعی بر پا نمود و موجب حمله بیشتر مبلّغان ضدّ دین در توهین آشکار به حضرات معصومین شد.10. طنز: از قدیم مرسوم بوده که وقتی بناست چیز ناخوشایندی را به خورد کس

توجه لطفا‼️

بنا به درخواست عزیزان، تمامی آثار Ùˆ کتابهای بنده Ú©Ù‡ قبلا چاپ شده بود، الحمدلله تجدید چاپ شده Ùˆ با ویراستاری ارسال_رایگانیری کامل، آماده اØارسال_رایگان سراسر ایران میباشwww.haddadpour.irmahanrayan1

بسم الله الرحمن الرحیم

مستند داستانی کف خیابون(2)

✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی

«قسمت بیستم»

⛔️نقل و انتشار داستان به هیچ وجه بدون لینک کامل کانالم جایز نیست.⛔️

10. در عین ضدیت با دین و انقلاب، ژست ایران دوستی و مردم داری گرفته اند.

تا میخواستن این بخش را شروع کنند، عمار در زد و وارد شد. گفتم: «جانم عمار! چی شد؟»

عمار گفت: «حاجی من شاید بتونم با یکی از خانمای کد 22 ارتباط بگیرم و بفرستم فایل اونا ! اجازشو میدی؟»

گفتم: «متوجه منظورت نمیشم!»

گفت: «خب این چیزی که این پسره الان به ما گفته و ما شکل تقریبیشو آوردیم بیرون، چیز خاصی نداره و پرونده ای بر علیهش ثبت نشده. ینی سابقه نداره. حالا کاش فقط سابقه نداشت! و حتی سیستم میگه ده سال پیش، یه چهره مماثل با اون مرحوم شده و آدرس قبرشم داریم! اما بعیده که این، اون باشه.»

جا خوردم و گفتم: «چی میگی عمار؟»

گفت: «والا جان بچم! بذار با کد 22 ارتباط بگیرم ببینم چی میگه؟»

گفتم: «نمیدونم ... برو ... ولی ... اصلا اگه دیدی جواب اونا چیز خاصی هست و ارزششو داره، دعوتش کن بیاد بشینیم چیکار میتونیم بکنیم؟»

عمار رفت! من خیلی رفتم تو فکر! با خودم میگفتم داستان نباید اینقدر پیچیده باشه. اگه اینقدر پیچیده باشه، اشتباه محضی کردند که گزک دست من دادند و همین میشه بلای جونشون و میشه به عنوان اولین اشتباهشون ثبت کرد.

تو همین فکرا بودم که سعید چایی و گل گاو زبون آورد. همینطور که میخوردیم و فکر میکردم، مجید گفت: «حاج آقا اگه استعلام کردین و واقعا مرده بود و چیزی که این پسره گفته دروغ بوده، چیکار میکنین؟»

گفتم: «خیالتون تخت! این پسره دروغ نگفته و نمیگه. هزار تا احتمال دیگه وجود داره جز دروغگو بودن این فلک زده! میشه روی اون هزار تا احتمال کار کرد!»

وقتی چاییم تموم شد، گفتم بچه ها وارد اصل دهم بشید. اصل خیلی مهمی هست. بسم الله ... شروع کنین!

نوشته نسبتا کاملی پرینت کردن که بنظرم اگه شما هم ببینین بد نیست. متنش بدون دستکاری و فقط با حذف بعضی آمارها و دو سه تا پاراگراف محرمانه، تقدیم میکنم:

شبکه ها و کانالهای ضد انقلاب، پیش از همه، سه انگاره را علیه انقلاب اسلامی ترویج می کند:

1.حمله به ساختار سیاسی نظام

2.دعوت به نافرمانی مدنی و رفتارهای ساختارشکن علیه نظام

3.توهین به اسلام و تخریب ارزش های اسلامی

این بخش سوم، میشه گفت هدف اصلی هست و بقیه اهداف، پوشش برای عدم توجه به این هدف محسوب میشن.

وقتی جنگ جهانی دوم تموم شد، تبلیغات، به سلاح اصلی در جنگ های ایدئولوژیک بین شرق و غرب تبدیل شد و با پایان یافتن جنگ سرد، تبلیغات همچنان به عنوان سلاح اصلی در عرصه نبرد ایدئولوژیک ادامه حیات داده، اما این بار نه در مقابله با ایدئولوژی شرق، بلکه در مقابل ایدئولوژی اسلام؛ چرا که غرب معتقد است نظام اسلامی می تواند خطر بزرگی برای تمدن غرب باشد.

تحلیل تبلیغات ضدّ دین، عمل پیچیده ای است که به تحقیقات تاریخی، بررسی دقیق پیام ها و حساسیت نسبت به بازخوردهای مخاطبان نیاز دارد و درک درست از این تبلیغات، مستلزم تجزیه و تحلیل آثار دراز مدت آن است.

از آنجا که تبلیغات، تلاشی عمدی و نظام مند برای شکل دادن ادراکات، دست کاری شناخت ها و جهت دادن به رفتارها برای رسیدن به پاسخ مورد نظر مبلّغ است. شناخت ماهیت تبلیغات، نیازمند مطالعه ای طولانی مدت برای ارزیابی پیشرفت آن می باشد و تجزیه و تحلیل آن، در پاسخ به 10 مرحله مشخص خواهد شد:

1. ایدئولوژی و اهداف تبلیغات

2. بافتی که تبلیغات در آن انجام می پذیرد

3. شناخت مبلّغ

4.ساختار سازمان مجری تبلیغ

5.مخاطبان هدف تبلیغات

6.فنون یا روش های بهره برداری از رسانه ها

7.فنون یا روش های ویژه برای تأثیر حداکثری

8.واکنش مخاطبان به فنون گوناگون

9.بررسی ضدّ تبلیغ

10.ارزیابی تأثیرات

با وجود اینکه پاسخ به همه این مراحل، در به دست آوردن دید جامع نسبت به تبلیغات ضدّ دین در شبکه های اجتماعی نیاز خواهد بود، اما با توجه به محدودیت تحقیق، فقط به بررسی شماره های شش و هفت خواهیم پرداخت:

فنون یا روش های بهره برداری از شبکه های اجتماعی در تبلیغات ضدّ دین چیست؟

روش های ویژه برای به حداکثر رساندن اثر تبلیغات در این زمینه چه هستند؟

در پاسخ به سؤال اوّل باید گفت که روش های تبلیغات بسیار گسترده بوده و روز به روز از تنوع بیشتری برخوردار می شوند، و این ادعا که بتوان همه آنها را در قالب یک فهرست ارائه نمود، ناصحیح می باشد. با این حال، در بررسی روش های متداولی که در تبلیغات ضدّ دین در شبکه های اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرند، به موارد ذیل برخورد میکنیم:

1.تخریب چهره دین و دین داران

2.ایجاد شبهه افکنی با قصد ضربه زدن

3.مبارزه با اعتقادات دینی

4.ترویج افکار الحادی در بین عموم مردم

5.تمسخر باورهای اسلامی، به خصوص شیعه

6.فراری دادن مردم از عقاید اسلامی

7. ترویج فساد جنسی

8.مسخره کردن عقای

بسم الله الرحمن الرحیم

مستند داستانی کف خیابون(2)

✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی

⛔️نقل و انتشار داستان به هیچ وجه بدون لینک کامل کانالم جایز نیست⛔️

«قسمت نوزدهم»

9. سعی می کنند خود را به جریانی اجتماعی با رویکردی خیرخواهانه و مصلح مآبانه نشان دهند. اما روششون خیلی کثیف و نامردیه. چون به بهانه این مسئله، از متد «ویلیام مایر» استفاده میکنند.

در کلاس های ابتدایی دانشکدمون، برای تبیین «متدولوژی شکنجه خاموش» اینجوری نوشته که:

بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار میداد:

حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از همه استانداردهای بین المللی برخورداmohamadrezahadadpour

دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:

در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بود را به دست زندانیان میرساندند و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشد.
هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خودخیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردند را تعریف کنند.

هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت.

اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود و معلوم شده بود خلافی کرده هیچ نوع تنبیهی نمیشد.

در این شرایط همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.

تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است، چرا که:

1. با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.

2.با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.

3.با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.

و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.

این سبک شکنجه، «شکنجه خاموش» نامیده میشود.

نتيجه این حرفا اینه که اگر این روزها مخصوصا در فضای مجازی فقط خبرهای بد میشنويم، اگر هیچکدام به فکر عزت نفس مان نيستيم و اگر همگي در فکر زدن پنبه همدیگر هستيم، به سندرم «شکنجه خاموش» مبتلا شده ايم.

این روزها همه خبرهای بد را فقط به گوشمان میرسانند و ما هم استقبال میکنیم . اغلب کانال ها و سایت های ضد انقلاب، این خبرهای بد را به پای ناکارامدی کل نظام مینویسن و اصلا ابایی از اشاعه دروغ و یاس در جامعه ندارند. و از اون بدتر، استقبال و دامن زدن مردم به اون خبرهای بد هست! خبرهایی نظیر:

دلار گران شده ...

فلانی و فلانی رفتند دادگاه یا قراره زندانی بشن ...

طلا گران شده ...

کار نیست ...

مردم دارند معتاد و دودی میشن ...

مدرسه ای آتش گرفت ...

دانش آموزان راهیان نور در جاده کشته شدند...

زورگیری در ملاءعام...

و هزاران خبر بدی که اونا با اهداف مشخصشون، و ما هم مثلا به بهانه اطلاع از زیر و بم جامعه، میخونیم و میشنویم و فوروارد میکنیم و از نقلش هم اصلا احساس بدی نداریم هیچ! بلکه احساس تکلیف میکنیم که به گوش همه برسونیم!

این روزها هیچ کس به فکر عزت نفس ما نیست!

فقط قراره زور بزنیم و مدام تکرار کنیم که:

ما ایرانیها دزدیم ...!

ما ایرانیها همه کارهایمان اشتباه است ...!

ما ایرانیها هیچی نیستیم ...!

ما ایرانی ها از زیر کار درمیرویم...!

ما هیچ پیشرفتی نکردیم...!

ما ایرانیها هیچ هنری نداریم!

ما ایرانیها آدمِ حسابی نداریم!

ما ایرانیها هر عیبی که یک انسان میتواند داشته باشد داریم...!

توی همین محیطای مجازی چقدر بادلیل و بی دلیل به خودمان بد میگوییم و لذت میبریم.

به خودمان فحش میدهیم و کیف می کنیم و میخندیم.

اقوام مختلف و دختران و صغیر و کبیر ایرانی را مسخره می کنیم و همه با هم کل ایران را ...!

بزرگان علمی٬ هنری٬ ادبی و دینی کشور خودمان را وسیله خنده و تفریح کرده ایم و هیچکس هم نباید فکر کند اینها «نقشه» است.

✔️ الحمدلله مخاطبین این کانال زنده و فعال هستند و از اقشار مختلف جامعه در این کانال حضور دارند. پیشنهادات خوبی به همراه انتقادات خوبی مطرح میشه که الحق نمیشه از کنارش به سادگی گذشت.

اما الان سه تا مطلب را میخواستم عرض کنم:

اول 👈 اینکه لطفا انتظار نداشته باشید که درباره همه اتفاقات اجتماعی موضع گیری کنم و مطلب بذارم. اهداف و روشم کاملا مشخصه و صلاح نیست که وارد همه چی بشیم. لذا زحمت بیان و تحلیل ماوقع را به عهده دیگر کانالهای ارزشی میسپارم.

دوم 👈 اینکه بنده در زمینه رمان Ùˆ ساختار کودک Ùˆ نوجوان کار نکردم Ùˆ دانش Ù…ÙMohamadrezahadadpour

🔹چه فرق میکنه برات؟!🔹


تا به حال شده است وقتی از شما می پرسند چای می خورید یا قهوه ؟ بگویید : "فرقی نمی کنه."
بپرسند : " پرتقال دوست داری یا نارنگی ؟
بگویید : " فرقی نمی کنه ."
بپرسند : " برای شام کجا بریم ؟ "
بگویید : " فرقی نمی کنه ."
بپرسند : " چه فصلی را دوست داری؟"
بگویید : " فرقی نمی کنه."
چرا نباید چیزی برای شما فرق بکند یا نکند؟ وقتی برای خودتان همه چیز بی تفاوت هست و اعتماد به نفس ندارید که نظرتان را محکم ابراز کنید چرا باید برای دریا و کائنات فرق کند که شما اصلا وجود دارید یا نه؟
وقتی خودتان نمی دانید چه می خواهید چرا انتظار دارید که کائنات بداند چه چیزی به شما بدهد؟
وقتی نمی دانید Ú†Ù‡ شغلی را دوست دارید، Ú†Ù‡ Ù…Ùکانال_دلنوشته_های_یک_طلبه‡Ømohamadrezahadadpour

بسم الله الرحمن الرحیم

مستند داستانی کف خیابون(2)

✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی

«قسمت هجدهم»

⛔️ نقل و انتشار داستان به هیچ وجه بدون لینک کامل کانالم جایز نیست. ⛔️

ادامه داد و گفت:

3. رویکرد خبری توام با طنز (توهین و تمسخر) دارند. همشون در این روش با هم همسو هستند و همین کارو میکنند. مخصوصا در حال حاضر، هفت سوژه را در دستور تحقیر و تمسخر خودشون گذاشتن: سخنان و مواضع رهبری، صدا و سیما، آقای سعید طوسی، آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد، آیت الله جنتی، سپاه، مدافعان حرم!

بازم هست اما این هفت سوژه در دستور العمل تقریبا هر روزه است! طوری که حتی میشه فاصله بین پیامها را هم حدس زد. از بس با برنامه از پیش تعیین شده حرکت میکنند.

4. در زمینه روان شناسی مخاطب، حضور قوی Ùˆ فØmohamadrezahadadpour…ستمری دارند. در روشی Ú©Ù‡ در پیش گرفتند، ابتدا تحریک عواطف دارند. بعدش اونا را به هم ارتباط داده Ùˆ چنین القا میکنن Ú©Ù‡ تنها نیستید Ùˆ بقیه هم مثل شما فکر میکنن Ùˆ فقط میترسن Ùˆ اگه بفهمن Ú©Ù‡ شما هم هستین، دلگرم میشن. بعدش هم بهشون خط Ùˆ ربط میدن Ùˆ حرکت های بعدی را پیش پاشون میذارن.

یه مثال ...

الان شدیدا در حال پوشش دادن اعتراضات و تجمعات ورشکسته های مالی و یا اختلافات قومی و قبیله ای و یا استقلال و انفکاک بخش ها از شهرها و تبدیل به شهر و شهرستان شدن آن بخش ها هستند: تحریک عواطف عمومی!

ارسال و نمایش دادن فیلم هایی که قبلا گفتم اما به نام شهرهای مختلف: ایجاد ارتباط و اتصال بین همدیگر!

و تشویق به برگزاری تجمعات بیشتر و شلوغ تر: حرکت بعدی!

✅ دلنوشته های یک طلبه
@mohamadrezahadadpour

5. حامی سرسخت دولت اند با این حال هر از چند گاهی برای نشان دادن یک سویه نبودن رویه ی خود، مطالب انتقادی رقیقی نسبت به دولت منتشر می کنند.

گفتم: «رییس جمهور که حتی عقلا و بزرگان حزب خودش هم از حمایت علنی و تایید مواضعش دست برداشتن و معتقدن که شعار دلار و رفع حصر و اینا همش نمایش تبلیغاتی بوده!»

گفتن: «درسته اما توی این کانال های معلوم الحال، هیچ بوی عدم حمایت که نمیاد هیچ! بلکه قشنگ میشینن از این دولت حسابی حمایت هم میکنن!»

گفتم: «حالا فهمیدین چرا با اینکه اون کانالا خیلی از دولت حمایت میکنن، اما همین دولت نقشه فیلترینگ را میmohamadrezahadadpour

صفحه قبلی  1  2  3  4  5  6  7  8  9  صفحه بعدی
بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: