💕آدمهای مهربان زیادی
را میشناسم
ÚªÙ‡ هر بار سÙارش میڪنند
مراقب خودت بdr_anosheeðŸƒðŸƒðŸƒ
💕هزاران شمع Ù…ÛŒ توانند با یک شمع روشن شوند در Øالی Ú©Ù‡ عمر آن شمع Øتی ÛŒdr_anosheeðŸƒðŸƒðŸƒ
ðŸƒðŸƒðŸƒ ðŸƒðŸƒðŸƒ
💕سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم
ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پر از خاطرات ترک‌خورده‌ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم
اگر خون٠دل بود، ما خورده‌ایم
اگر دل دلیل است، آورده‌Øقیصر_امین_پوردdr_anoshee ðŸƒðŸƒðŸƒ
💕جهان سوم به جایی میگن که
مردمش با اعتقاد به Ødr_anosheeðŸƒðŸƒðŸƒ
💕5 قدم برای خوشبختی:
بیشتر بخند
کمتر Ùکر dr_anosheeðŸƒðŸƒðŸƒ
💕یه معده گرسنه،
یه کی٠پول خالی،
Ùˆ یه قلبdr_anosheeðŸƒðŸƒðŸƒ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💕ïºïº©ï»£Ù€Ù€Û’ ï®ï»ª ﺩﻟﺶ ï˜ïºŽï®Ž ﺑﺎﺷﻪ
ﺧﻄﺎ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ
ﺳﺎﺩﮔــــے ﻣﯿﮑﻨﻪ ...!
ï» ïºï¯¾ï»¦ ïºdr_anosheeðŸƒðŸƒðŸƒ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌
#نسخه_جدید_تلگرام
🔺مشاهده اÙرادی Ú©Ù‡ از پروÙایل شما بازدید کرده اند
🔹 عکس نوشته و استیکر ساز
🔸 تغییر صدا (زن به مرد - مرد به زن)
🔸 امکان نوشتن بیوگراÙÛŒ در پروÙایل (استاتوس)
🔹 Ù‚ÙÙ„ Ùˆ مخÙÛŒ کردن چت ها
💕ڪسے ÚªÛ Ø¨Ù‡ØªØ±ÛŒÙ† نصیØتارو
Ù…ÛŒÚªÙ†Û Ù…Ø¹Ù…Ùdr_anosheeðŸƒðŸƒðŸƒ
â›”ï¸Ø§Ù…وزش اØکام‌زناشویی⛔ï¸
💕چرخ گردون
Ú†Ù‡ بخندد 😄 Ú†Ù‡ نخندد ðŸ˜
تو بخند 😄
غصه ها Ùانdr_anosheeðŸƒðŸƒðŸƒ
ادامه دارد...ðŸ˜ðŸ˜ دوستانی Ú©Ù‡ جدید اومدن از پارت اول بخونن Øتما
#پارت_245ت_245
زن از زیبایی و جذابیت چیزی کم نداشت ...نمیدانم چرا با این که کاری نکرده بودم شرمنده شدم و سرم را پایین انداختم.
به سمتم آمد آهی را از بغلم در اورد Ùˆ Ú¯Ùت
کیمیا_آرومش میکنم تو برو استخررو تمیز کن.
نگران بودم اما جرات مخالÙت نداشتم ناچارا از اتاق بیرون آمدم استخر تمیز بود اما انگار این زن وسواس داشت.
شروع به تمیز کردن کردم.دو ساعتی مشغول بودم از خستگی رو به موت بودم پشت دستم را روی پیشانی ام کشیدم و عرقم را پاک کردم.
از استخر بیرون آمدم و وارد راهروdr_anoshee 🔴🔴🔴
#پارت_244ت_244
جوابی ندادم که بلندتر نعره کشید
هومن_ من Ú©Ù‡ میدونم همش زیر سر توئه پست Ùطرته
بگو نگار کجاس؟!!!!
با شنیدن اسم نگار از زبان هومن خونم به جوش آمد Ùˆ مشت Ù…ØÚ©Ù…ÛŒ توی دهانش زدم
Ùˆ با پایم ضربه Ù…ØÚ©Ù…ÛŒ به شکمش زدم.از درد صورتش جمع شد Ùˆ روی زانو خم شد.
بدجور هوای گریه داشتم داخل اتاق شدم در را بستم Ùˆ به در تکیه دادم.صدای بابا از پشت در آمد اما بی اهمیت به او در را Ù‚ÙÙ„ کردم Ùˆ
کنار در روی زمین سر خوردم.
نگار*
با خشم توی صورتش نگاه کردم نه ماه تمام منظور هیچکدام از نگاه های منظور دارش را Ù†Ùهمیدم Ùˆ همه را ساخته ÛŒ ذهن خود تلقین کردم اما Øال....
آهی را از بغلش بیرون کشیدم و خواستم از آشپزخانه خارج شوم اما تعلل را کنار گذاشتم و دوباره به سمتش برگشتم...
سرش را میان دستانش گرÙته بود Ùˆ سخت در Ùکر بود
با صدای جدی Ú¯Ùتم
_ خواهش میکنم امروز تسویه ØØdr_anoshee 🔴🔴🔴
💕برخیز ÚªÙ€Û Ø¹Ø´Ù‚ رنگے پاییز است
این Ù…Ù†Ø¸Ø±Û Ù¾Ø±Ø´Ø±Ø§Ø± وشورانگیز است
نقاش ÚªØ´ÛŒØ¯Û dr_anoshee ðŸƒðŸƒðŸƒ
ðŸƒðŸƒðŸƒ ðŸƒðŸƒðŸƒ
💕الهی... یهویی و بی دلیل دل مهربونتون شادشه
الهی.... یهویی Ùˆ بی دلیل Ú¯Ù„ لبخند روی لباتون بشکÙÙ‡.
الهی ......یهویی کاراتون راس و ریس شه
الهی .....ÛŒdr_anosheeðŸƒðŸƒðŸƒ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌
💕یادمان نتجارت Ú©Ù‡ Ù…Øبت، #تجارت نيست!
چرتکه نیندازيم که من چه کردم تو چه معاملهی...
Ødr_anosheeðŸƒðŸƒðŸƒ