کانال هواداران دکتر انوشه روانشناس برجسته کشور
سپاس ازینکه با ما هستید
جهت تبلیغات
telegram.me/joinchat/AAAAAEFP0R4ssOL4r2TBPg
...
تبادل: @tabliq66
🔮ـــــــــــــ🔮
کانال پرفسور سمیعی حتما عضو بشید👇
telegram.me/joinchat/AAAAAECT0nn_NvUT-TifZQ
کانال هواداران دکتر انوشه روانشناس برجسته کشور
سپاس ازینکه با ما هستید
جهت تبلیغات
telegram.me/joinchat/AAAAAEFP0R4ssOL4r2TBPg
...
تبادل: @tabliq66
🔮ـــــــــــــ🔮
کانال پرفسور سمیعی حتما عضو بشید👇
telegram.me/joinchat/AAAAAECT0nn_NvUT-TifZQ
🍃🍃🍃 🍃🍃🍃
💕راضـيم ...
به هرچی اتفاق افتاد!
که اگه خوب بود زندگیمو قشنگ کرد!
و اگه بد بود من و ساخت !
مــديونم ...
به همه ی آدم های زندگیم!
که خوباشون بهترین حسا رو بهم دادن!
و بداش بهترین درسا رو !
مــمنونم ...
از زندگیم!
که بهم یاد داد
همه شبیه حرفاشون نیستن!
و همیشه اونطوری که میخوایم پیش نمیره !
@dr_anoshee
💕زندگی حکایت
قدیمی کوهستان است....
صدا میکنی و میشنوی ،
پس به نیکی صدا کن....
تا به نیکی ،
به تو پاسخ دهد......
@dr_anoshee
⚠ مهم
همراهان گرامی برای کاهش هزینه های دندانپزشکی خود با خدمات طرح سلامت پویا آشنا شوید
برای کسب اطلاع از تخفیفات و خدمات وارد لینک زیر شوید
psalamat.com/land_t
🍃🍃🍃 🍃🍃🍃
💕از گابریل گارسیا پرسيدند:
اگر بخواهی کتابی صد صفحه ای درباره امید بنویسی، چه می نویسی؟
گفت:
99 صفحه رو خالی میذارم....
صفحه ی آخر....
سطر آخر
می نویسم.....
"یادت باشه دنیا گرده ...
هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی
شاید در نقطه شروع باشی....
@dr_anoshee
⛔️اموزش احکامزناشویی⛔️
💕دعا مــيكنم ...
چشمانی داشته باشيد
که بهترين ها را در آدمها ببيند
قلبی که خطاکارترينها را ببخشد
ذهنی که بديها را فراموش کند
روحی که هيچگاه ايمانش
به خدا را از دست ندهد
@dr_anoshee
💕دستهایت را بگشای
دلت را به امید
خودت را به صبح پیوند بزن
امروز روز دیگریست
روز تو
و آغاز چشمهایی
که خدا در آن نقش بسته.
سلام؛ صبح بخیر🌻
@dr_anoshee
ادامه رمان👇
telegram.me/joinchat/AAAAAEPT14uiAI1MUhyUIQ
💕خداوندا
خانه امیدم را
به یادت بربلندترین
قله دلم بنامیکنم
اےآرام جان امشب
تمام دوستانم راآرامشے
ازجنس خودت ارزانےده🙏
شبتون آروم و در پناه خدا
@dr_anoshee
💕کودکان را دوست بدارید
کودکان کار را بیشتر ،
چـرا کـه از آنـهـا
کودکیشان را دزدیدهاند ...
@dr_anoshee
💕آدم میتواند در این دنیا باشد بدون اینکه به آن وابسته باشد.
آدم میتواند در جمع حضور داشته باشد و در عین حال تنها باشد....
هرآنچه لازم میدانی به انجام برسان ولی از بابت آن مغرور نشو.
در دنیا بودن هیچ ایرادی ندارد در"این جهان"باش ولی در عین حال "آن جهانی" بمان این والاترین هنر است هنرزندگی بین دو قطب متضاد و برقراری تعادل خویش بین این دو تضاد؟ راهی است بسیار باریک همچون لبه تیغ ولی تنها راه ممکن است اگرتعادل خویش را ازدست بدهی حقیقت را نیز از کف خواهی داد.
در این دنیا حضور داشته باش و به راه خویش ادامه بده.
با خنده ناب به عمق وجود خویش رسوخ کن. راه خود را به سوی خداوند با سماع بپیما! با ترانه به سوی خالق پیش برو!
@dr_samiii
🍃🍃🍃 🍃🍃🍃
💕وقتی پاره تنت جواب تلفنتو نمی ده لزوما در حال خیانت نیست،
شاید گوشی شو جا گذاشته یا نشنیده.
اینی که سوار تاکسی شده و می گه من کرایه ندارم بدم
لزوما گدا نیست،شاید کیفشو گم کرده.
وقتی پولت گم می شه اونی که میاد خونه تونو تمیز می کنه
لزوما دزده نیست،شاید یه جا گذاشتی که یادت رفته.
اینی که داری زخم رو صورت و بازوشو قضاوت می کنی،
لزوما لات نیست و شاید توی تصادف این طوری شده.
اینی که داری زیرلب بد و بیراه یا فریادشو قضاوت می کنی،
لزوما بی فرهنگ نیست،شاید روز سختی داشته…
بیاین از امروز زود قضاوت نکنیم، خود ما هم روزای
سخت داشتیم مگــــــــــه نــــه ؟
@dr_anoshee
💕روانشناسی میگفت:
هیچوقت مریضای واقعی
پیش ما نمیان
بلکه کسایی که از دست
مریضای واقعی بیمار شدن،
بهمون مراجعه میکنن....
@dr_anoshee
💕همه می کوشند صاحب چیزی بشوند که به آن می گویند شخصیت. کار سختی نیست. شخصیت داشتن، یعنی وقتی کسی حواسش به ما نیست، باز هم کار درست را انجام دهیم
@dr_anoshee
ادامه دارد...😍😍 دوستانی که جدید اومدن از پارت اول بخونن حتما
#پارت_247
صدای ترسیده آهی بیشتر شد که او را محکم به سینه ام فشردم و چیزی نگفتم .
آقا حسام از عصبانیت نفس نفس میزد .
صدای صندل هایش نشان میداد که از پله ها پایین آمده .
با پوزخندی به من نگاه کرد .
حسام با عصبانیت گفت :
حسام_کیمیا با توام !!
موهایش را پشت گوشش زد و گفت:
کیمیا_واسه تو چراغ سبز نشون میداد...
با چشم های اشکی نگاهش کردم .
من !؟
من چراغ سبز نشون میدادم!
کجایی که نمیدونی شوهرِ وفادارِت چه پیشنهادی میده
اما از ترس سفته ها قدرت بیان کلامی را نداشتم.
حسام دستی توی موهایش کشید و گفت :
حسام_باشه مهم نیست برو وسایلتو جمع کن یک ساعت دیگه پرواز داری .
همین؟؟؟
انسانیت قشر مرفه جامعه همین بود
کیمیا پوزخندی زد و گفت :
کیمیا_برگشتم خونه تمیز تمیز باشه
و از پله ها بالا رفت .
صدای در اتاقش که آمد؛آقا حسام به سمت من آمد آهی را از بغلم بیرون کشید .
با دیدن موهای تراشیده اش و زخم های روی دستش چشمانش را با درد بست و
لعنتی زیر لب گفت .
بوسه ای روی سر آهی بیتاب زد که تحمل نیاوردم و باصدایی که دل سنگ را آب میکرد گفتم
_این بود پناه دادنت؟!! این بود ؟؟!
چیزی نگفت و فقط و فقط نگاهم کرد .
@dr_anoshee