مشاهده مطالب کانال دکتر انوشه
ðŸƒðŸƒðŸƒ ðŸƒðŸƒðŸƒ
💕پدر خسته از Ù…ØÙ„ کار اومد خونه.
تا وارد شد، پسرش دوید جلو Ùˆ Ú¯Ùت :
بابا، داداش با ماژیکی که براش خریده بودی روی دیوار نقاشی کرده.
پدر عصبانی به اتاق پسرش رÙت.
اون از ترس زیر تخت قایم شده بود.
پدر Ú¯Ùت :
خجالت نمی کشی پسر بد؟
و بعد از کلی تهدید و خط و نشون، همه ماژیک ها رو ریخت توی سطل آشغال.
چند دقیقه بعد، وقتی پدر Ú©Ù…ÛŒ استراØت کرد، رÙت تا نگاهی به دیوار بندازه.
اونچه که می دید میخکوبش کرد.
پسرکوچولو قلبی روی دیÙdr_anosheeðŸƒðŸƒðŸƒ