مشاهده مطالب کانال دکتر انوشه
#پارت_237ت_237
نیرویی من را به سمت او می‌کشید، دست گرم چروکیده‌ی Øاج خانم رارÙشردم Ùˆ از پله ها پایین رÙتم.
به سمت ماشینش رÙت صدایم را Ú©Ù…ÛŒ بالا بردم Ùˆ Ú¯Ùتم:
-آقا....
متوجه نشد Ú©Ù‡ ØرÙÙ… را با صدای بلند تری تکرار کردم.
با تعجب به سمتم برگشت و نگاهم کرد، تعلل را کنار گذاشتم و نزدیک تر شدم و آرام و بی مقدمه پرسیدم:
-شما خدمتکار می‌خواین؟
Ùقط سری تکان داد، اما من ناامید نشدم، من هنوز اول راه بودم باید انقدر زجر Ùˆ درد Ùˆ بدبختی می‌کشیدم تا آب دیده می‌شدم.
-اگه بهم جØdr_anoshee🔴🔴🔴