مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart172172
#Part172
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
کیهان نگام نمیکرد Ùˆ من Ùهمیدم Ú©Ù‡ بغض کردم Ùˆ طاقته کیهان تموم شده بود اما مدارا میکرد Ùˆ Ù…ÛŒ دونست دل شکسته Ù… Ú©Ù‡ چیزی نمیگÙت Ùˆ Ùقط گوش Ù…ÛŒ داد ...
ـ چطور تونست بگیره ؟
Ù€ شهادت همون آقا Ùˆ جوابه آزمایشه اعتیادم کاÙÛŒ بود ...
ـ اون آقا رو میشناسی ؟
هول Ú¯Ùتم : نه به خدا ...
با اخم سر بلند کرد Ùˆ Ú¯Ùت : شناخت Øتما باید تو بغلش خوابیدن باشه Ú©Ù‡ هول Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ قسم Ù…ÛŒ خوری ØŸ
Ù€ خوده Ùرزاد به عنوانه راننده اورده بودش ... میگÙت دوست نداره تنها این ور اونور برم . بهانه کرده بود Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ ترسه بذارم برم Ùˆ تنهاش بذارم ...
با نیمرو ور Ù…ÛŒ رÙت ... لقمه نمی گرÙت ... زهر کرده بودم براش غذا رو ... از جام وول خوردم Ùˆ خودÙLoveSara 💋✨