کانال تلگرام رمانکده سارا @LoveSara

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال 🍃رُمـانــڪدهـ ســارا🌧

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

🐬 پاØPart153153
#Part153

📕 رمان " رسوایی " ‼️ 🙊👄

به قلم خانم ک. شاهینی فر 👒

🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃

تارخ فکره همه جا رو کرده بود . جون کندم تا عوضش کردم . فرزاد راست می گفت که بلایی به سرم میاره که از زنده بودن و رفتن از خونه ش پشیمون بشم .... من پشیمون نبودم ، ولی عرصه اونقدری برام به تنگ اومده بود که حالا جایی به جز رفتن خونه ی فرزاد نداشتم .
باید می رفتم . باید قبل از اومدنه کیهان می رفتم . کیهان خون به پا می کرد اگه منو اینطور می دید و من حتی نگرانه آیدین بودم . کیهان اونو هم مثل برزو زنده نمی ذاشت !
لنگ می زدم هنوز ، گوشه ی درو باز کردم و سرک کشیدم . خبری از اونا نبود .
لنگ لنگون به سمت انتهای راهرو رفتم تا از سمته راستش برم . اما اونجا دقیقا ایستگاه پرستاری بود پشت دیوار پناه گرفتم . تارخ کیهان رو گوشه ای کشیده بود و ریز باهاش حرف میزد : گفتم خوبه ، چند بار باید یه حرف رو بزنم ؟
کیهان ـ به حضرته عباس الان اینجا رو محشره کبری می کنم برات تارخ ، آذین کوش LoveSara 💋✨

  کلمات کلیدی: Part153
بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: