مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart155155
#Part155
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
کیهان ـ بری اون تو همه چیز تموم میشه ...
ـ تموم ... تموم شده س ... نباید برمیگشتی ...
کیهان عصبی و سرخ شده زمزمه کرد : هق هق نکن عینه مته میره رو اعصابم ...
دستم رو گذاشتم جلوی دهنم ... کیهان به گریه Ù… Øساس بود . کیمیا مات برده به مکالمه ÛŒ ما نگاه Ù…ÛŒ کرد Ùˆ تارخ Ú¯Ùت : این راهش نیست آذین ...
عقب رÙتم Ùˆ دستم رو برداشتم : من نمی ذارم کیهان پای من بسوزه ...
کیهان رگه گردنش ورم کرده بود : به ولای علی بری اون تو بد میشه اذین ... بری وره دله اون بی پدر بد میشه آذین .... آذین تو گه می خوری نذاری من پا سوزت شم ...
ـ تو لاله رو داری ، تینا رو هم داری ....
کیهان ـ مسخره بازی در نیار ....
زار زدم : می خوام بمیرم کیهان ... بمیرم...
کیهان عریده Ú©Ø´ÛŒØLoveSara 💋✨