مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart162162
#Part162
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
چشماش رو بست Ùˆ Ù†Ùسه عمیقی کشید : جان ...
جلو اومد Ùˆ بغلم گرÙت : با بغض Ù†Ú¯Ùˆ کیهان لامصب ...
ـ نمی خوام ...
ـ به هیچکس نمیگم ، خوبه ؟
ـ پر از اشکاله ...
Ù€ تا وقتی همه چیز درست بشه Ùقط ØŒ خوبه ØŸ
ـ راضی نیستم کیهان ...
Ù€ بهت دست نمیزنم ØŒ قوله شر٠... مثله همخونه Ùقط ...
خجالت کشیدم از بودنه کیمیا Ùˆ تارخ Ùˆ Ú¯Ùتم : کیهان من ... من با تو زندگی نمیکنم ...
منو از خودش جدا کرد Ùˆ Ú¯Ùت: Øقه طلاق باتو تا بÙهمی Ú©Ù‡ اجباری تو کار نیست ØŒ خوبه ØŸ
ـ به شرطی که .... به یه شرط ینی ...
مشتاق جلو اومد : هرچی بگی قبوله ...
ـ زن بگیری و وقتش که شد بری ... به با لاله بودنت اLoveSara 💋✨