کانال تلگرام رمانکده سارا @LoveSara

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال 🍃رُمـانــڪدهـ ســارا🌧

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

🐬 پارت 159
#Part159

📕 رمان " رسوایی " ‼️ 🙊👄

به قلم خانم ک. شاهینی فر 👒

🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃

کیهان ـ اوهَه ... عینه سگ و گربه می خواین بپرین به هم برین بیرون ...
کیمیا ـ میخوای نگهش داری ؟
کیهان ـ همچین حرف میزنه انگار راجع به گربه حرف میزنه ...
کیمیا ـ چتونه شما ؟ انگار حرفه من سَمه که هی نیش می زنین ....
کیهان ـ نگهش می دارم ... حتی اگه خوده خرش بخواد جفتک بندازه هم نگهش می دارم ... من دیگه اون اُسکله چند سال پیش نیستم بذارم بره ...
کیمیا ـ تو ... تو از قبل می شناختیش ؟
کیهان ـ من از اول آذین رو دوست داشتم ، اون اصلا 14 سالش بود که می خواستمش ...
کیمیا ـ وااا ... کیهان اون موقع که خیلی بچه بوده ...
کیهان ـ من که بچه نبودم ... من حتی دست درازی هم نکردم بهش ، برا من بودنش کافیه ...
ـ مامان غوغا می کنه ...
کیهان ـ بچه نیستم ، چهل سالمه .... می خوام نهایتا تا 60 سال عمر کنم حداقل بیست ساله مابقیش رو بفهمم آرامش ینی چی ؟
کیمیا ـ این حرفا که پشتش هست چی ؟
کیهان ـ اون موقع که زری و اون بابای الدنگش تو گیر و دار طلاق بودن و سیمین داشت بزرگش می کرد ، آیدین دم به دقه دنباله مژده و قِر و فِرِش بود آذین بی صاحاب افتاده بود تو دست و پا ... با سیمین تنها تو اپارتمان بودن تا باباش تکلیفه زری رو مشخص کنه ... من خودم بزرگش کردم با سیمینی که جز من نمی تونست اسمه آذین رو جایی ببره چون همه می گفتن مادرش نیس ... پادوی بردَن و آوردنش از دبیرستان و کلاس زبان و کوفت و زهره مارش خودم بودم . می فهمی بزرگ کردن ینی چی ؟ ینی خط به خطش رو بلدم .. آذین خار تو پای من می رفت انگار توی چشمش رفته بود که جون می داد برام ... اما مرز حالیش بود ، خط

پارت های بعدی این رمان فوق العاده رو آنلاین در کانال لاوڪـده سارا دنبال کنید ☺️👇

♣️ 📕 @LoveSara

  کلمات کلیدی: Part159
بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: