مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart148148
#Part148
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
به سمتش برگشتم : قل و زنجیرم برای کیهان برای رسیدنش به خوشبختی ... نمی خوام خودش رو درگیر زندگیه من کنه ...
ـ می خواست بی خیال شه ، این همه سال بیخیال میشد .
ـ تو چرا درگیره من شدی ؟
خندید : تارا برام زنده شده انگار ... پنج سالی هست از دنیا رÙته ...
بینه بغض Ùˆ اشک لبخند زدم Ùˆ Ú¯Ùتم : یعنی داداش Ù…ÛŒ Ø´ÛŒ برام ØŸ
Ù€ بد ذات ØŒ Ùکر Ù…ÛŒ کردم از همون چند روز پیش شدم ...
ـ پس یه چیزی بخوام ازت ؟
ـ دو تا چی بخواه ...
Ù€ مراقبه کیهان باش ... دور Ùˆ برم انقدر Ú©Ùتار کمین کرده Ú©Ù‡ بعید Ù…ÛŒ دونم وقتی بهم Øمله کنن کیهان خودش رو پیش مرگ نکنه ! نمونه Ø´ امروز ... راستی برزو ...
Ù€ رÙته کما ..
ـ هیییع ...
دستام رو جلوی دهنم گذاشتم Ú©Ù‡ ادامه داد : بهنود Ùˆ مهتاج بیشتر از خودش پولشو Ù…ÛŒ خوان . اونÙLoveSara 💋✨