مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart145145
#Part145
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
صدای قلب کیهان رو Ù…ÛŒ شنیدم Ùˆ این دکترا به نظرم چیزی از Ù…ÙسَکÙÙ† Ùˆ بی Øسی Ùˆ Ú©ÙˆÙت Ùˆ زهره مار نمی دونستن ... وگرنه برام یه سر گذاشتن رو سینه ÛŒ کیهان تجویز Ù…ÛŒ کردن Ú©Ù‡ هم درد جسمیم یادم بره هم روØÛŒ Ú©Ù‡ تا مرزه مرگ رÙته بود . نمی دونم چقدر طول کشید Ú©Ù‡ صدای کیهان رو شنیدم : ریزه نمی خواد پاشه ØŸ
لوس شدم Ùˆ چشم بسته بدونه اینکه تکون بخورم Ú¯Ùتم : Ù†Ú† ...
Øلقه ÛŒ دستش رو دور شونه هام تنگ تر کرد Ùˆ Ú¯Ùت : جات راØته ØŸ
ـ اوهوم ...
همونطور که نشسته بود یه دستشم زیر زانوم گذاشت و بلندم کرد و بلند شد . هول شده چشم باز کردم : چیکار میکنی ؟
ـ شما جات امنه ...
لبخند زدم Ùˆ دستم رو دور ÚLoveSara 💋✨