مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart138138
#Part138
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
کیهان بی اهمیت به سمت سالن رÙت Ú©Ù‡ تارخ تند دنبالش دوید Ùˆ Ù…Ú† دستش رو گرÙت : داری Ú†Ù‡ Ú¯Ù‡ÛŒ Ù…ÛŒ خوری تو ...
کیهان عصبی رو به تارخ گرÙت : به تو ربط نداره ... اینو تو گوشت Ùرو Ú©Ù† ...
خودمو بهشون رسوندم Ùˆ Ù…Ú† دستی رو Ú©Ù‡ چاقو رو گرÙته بود گرÙتم . صدای هق هقم اعصابم رو به هم ریخته بود . کیهان عصبی دستش رو کشید Ú©Ù‡ لبه ÛŒ چاقو ک٠دستم کشیده شد Ùˆ خون از لابه لای انگشتام بیرون زد .
تارخ مشت Ù…ØÚ©Ù…ÛŒ به چونه ÛŒ کیهان کوبید Ùˆ بدتر از کیهان عربده کشید : بÙهم داری Ú†Ù‡ غلطی Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ لامصب ....
کیهان سرخ شده غرید : خودتو بکش کنار ....
کیهان انگار نمی دید . انگار نمی Ùهمید داره چیکار میکنه Ùˆ Øتی Ù†Ùهمیده بود خونی Ú©Ù‡ از گوشه ÛŒ لبم روون شده بود LoveSara 💋✨