مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart135135
#Part135
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
در به ضرب باز شد . با دیدن کیهان رنگم پرید ... یخ کردم . کیهانی Ú©Ù‡ گوشه ÛŒ پیشونیش زخمی بود Ùˆ خون Ù…ÛŒ اومد Ùˆ سوئیچ Ùˆ گوشی تلÙنش دستش بود . رنگ پریده Ùˆ ناباور به برزو نگاه Ù…ÛŒ کرد Ú©Ù‡ برزو صا٠ایستاد Ùˆ ناباور لب زد : کیهان ØŸ
به سختی از جا بلند شدم Ùˆ لنگ لنگ به سمت کیهان رÙتم Ùˆ با دستام یقه Ø´ رو گرÙتم : تموم شد ØŒ بریم ... بریم کیهان ...
کیهان میخکوب برزو شده بود . اهمیتی به من نمی داد و به سمت برزو نگاه کردم و نالیدم : برو ...
برزو اما تعجب کرده بود از این همه خودمونی Øر٠زدنم با کیهان .... صدای کیهان رو شنیدم : تو ... تو داشتی Ú†Ù‡ غلطی میکردی ØŸ
ترسیدم . کیهان آروم نمی موند . یقه Ø´ رو Ù…ØÚ©Ù… گرÙتم Ùˆ با گریه Ú¯Ùتم : نه کیهان ... کیهان همه چیز تموم شد ØŒ بیا بریم ...
سرخ شده بود . سرخ نه ØŒ کبود شده ØLoveSara 💋✨