مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart132132
#Part132
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
تارخ Ù€ Øتی من ØŸ
کیهان Ù€ Ø®ÙÙ‡ تارخ ...
تارخ ریز خندید Ú©Ù‡ کیمیا کنجکاو Ú¯Ùت : تارخ واقعا رمزش چنده ØŸ
تارخ به سمت کیهان برگشت : شرمنده دیگه ، خانومم رمزش رو خواسته ...
به سمت کیانا برگشت : بزن ریزه ...
متعجب به تارخ نگاه کردم Ú©Ù‡ با لبخند بهم چشمک زد . کیهان از جا پرید Ùˆ به سمت کیانا رÙت : ینی سگ رو تو Øساب Ù…ÛŒ کنه Ú©Ù‡ من Øساب کردم تارخ دیوث ØŸ
تارخ بلند خندید Ùˆ کیمیا شاکی شد : عععع این Ú†Ù‡ طرز Øر٠زدنه ØŸ
کیهان گوشی رو از کیانا گرÙت : صد دÙعه Ù†Ú¯Ùتم دست نزن به گوشیم ØŸ
کیانا ـ به خدا می خواستم عکسای دیروزو بریزم تو گوشیم ... چیکاره گوشیه تو دارم ؟
تینا ـ خب بذار عکساتونو رو ببینم ...
کیLoveSara 💋✨