مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart110110
#Part110
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
الـ ...
ذهنم خالی شد . قلبم انگار تازه به تپش اÙتاد ... دهنم رو باز Ùˆ بسته کردم برای Øر٠زدن اما نشد ...
ـ بـ ... با ...
خیلی صداهای نا Ù…Ùهوم دیگه Ú©Ù‡ Ùقط Ù…ÛŒ تونست وجود آمین رو برام پررنگ کنه . من توی التهاب نبودن آمین ذوب شده بودم Ùˆ Ùرزاد انگیزه ÛŒ Ù†Ùس کشیدن رو دور کرده بود .... چند دقیقه ای گذشت تا اینکه صدای Ùرزاد رو شنیدم : بسه دیگه توله .... کشتی ما رو ....
صدای جیغ کشیدن آمین Ùˆ بعدصدای Ùرزاد رو بین گوشم شنیدم : الو ... کوشی خانوم ØŸ
انگار شوک عظیمی بود Ú©Ù‡ به سختی دهنم رو بسته Ùˆ بزاق دهنم رو قورت دادم برای رÙع خشکی ... Ùرزاد کار بلد تر از این Øر٠ها بود Ùˆ من برگشتنم به اون جهنمی Ú©Ù‡ اسممش خونه بود رو Ù…ÛŒ دیدم Ùˆ Ùرزاد برنده بود ... Øتی بازی نکرده برنده بود ....
Ù€ Ø¢ ... آمینه من بود ØLoveSara 💋✨