مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart111111
#Part111
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
خانوم !
با صدای زنی تند اشکام رو پاک کرده و به سمتش برگشتم : بله !
خانوم میون سالی با لباس رسمی خدمتکارا Ú©Ù‡ خیلی جدی ایستاده بود : آقا Ú¯Ùتن بیام دنبالتون برای صر٠صبØانه ...
اخم کوتاهی کردم Ùˆ سوالی Ú¯Ùتم : آقا ØŸ!
ـ برزوخان !
کلاÙÙ‡ سری تکون دادم Ú©Ù‡ زن دور شد . بی Øوصله از جا بلند شدم Ùˆ من Øتی از همه ÛŒ برزو نام ها هم متنÙر شدم . برزویی Ú©Ù‡ اگر Ùرزاد از Øضورش بویی Ù…ÛŒ برد آخر این ماه هم چند ماهی من رو از دیدن آمین Ù…Øروم Ù…ÛŒ کرد Ùˆ اØتمالا نقشه ÛŒ جدیدی برای شکنجه من Ù…ÛŒ دید .
سرجام صبر کردم . اما اگه با برزو به خارج از کشور برم تا آخر عمرم از دیدنش منع Ù…ÛŒ شم .... سرم رو بالا گرÙتم Ú©Ù‡ اشکا نریزن اما چشمم به آبی Ùˆ توسی آسمون خورد . خدا داره Ù…ÛŒ بینه ØŸ!ØŸ!
پو٠کلاÙÙ‡ ای کشیدم Ùˆ باز راه اÙتادم Ùˆ به LoveSara 💋✨