مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart97 97
#Part97
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
کیهان نگاش رو از من گرÙت Ùˆ دستاش رو داخل جیب های شلوارش Ùرو برد Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم : یعنی Ù†Ú¯Ùتن این همه ساعت چرا دیر کردیم ØŸ
Ù€ Ú¯Ùتن ØŒ لاله هم Ú¯Ùت ماشینه من خراب شده Ùˆ سپهر با چند Ù†Ùر دعواش شده . کارش الان تموم میشه . همه میریم . بدبخت زنداداشم خودشو کشت تا سپهر کوتاه اومد .
کیهان تشر زد : امین !
ـ جان دایی جونم ؟
کیهان Ù…ØÙ„ نداد Ùˆ امین به من نگاه کرد : تو چرا همیشه چشمات خیسه ØŸ Øالش خوبه دیگه ...خوشم نمیاد Ùکر کنم نگرانشیا ...
کیهان تیز نگاه کرد : خوشم نمیاد دور و بر این بپلکیا !
این ØŸ!ØŸ! گرÙته به سمت کیهان برگشتم . امین جا خورد .کیهان عمدا Ú¯Ùته بود این تا امین Ùکر اشتباه نکنه . تا Ùکر کنه کیهان از بابت بد بودنم از اون Ù…ÛŒ LoveSara 💋✨