مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart85 85
#Part85
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
ـ من زشتم ؟
به سمتم برگشت : تو ؟؟؟
خندید : کم نه !
پر Øرص غریدم : من تو رو Ù…ÛŒ کشم کیهان !
از Øرص خوردن من به خنده اÙتاده بود Ùˆ از شدت خنده سرخ شده بود Ú©Ù‡ خبیث نگاش کردم . ابرویی بالا انداخت ØŒ Øدس زده بود Ú©Ù‡ چیز خوبی در انتظارش نیست Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم : خب باشه ØŒ من Ù…ÛŒ رم زشته یکی دیگه Ù…ÛŒ شم ...
به آنی اخم کرد : شما غلط می کنی ، باز من دو دقه تو روت خندیدم ؟
Ù€ دو دقه ØŸ تو از وقتی Ú©Ù‡ من رÙتم روی ترازو Ù‡ÛŒ Ù…ÛŒ خندی بهم ! یه کیلو این ØرÙا رو داره ØŸ
Ù€ تو بگو 100 کیلو ØŒ بازم غلطه اضاÙÙ‡ Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ با یکی دیگه بری ...
پر ذوق خندیدم : خدایی صد کیلو هم بشم دوسم داری ؟
Ù€ من Ú¯Ùتم غلط Ù…ÛŒ Ú©Ù†LoveSara 💋✨