مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart86 86
#Part86
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
جوابی ندادم . چیزی از سرمای استخون سوزی Ú©Ù‡ رو به انجماد منو Ù…ÛŒ برد Ù†Ú¯Ùتم . سپهر بخاری ماشین رو زیاد کرد Ùˆ صداش رو شنیدم : Ù…ÛŒ خوای بری عقب Ú©Ù…ÛŒ بخوابی ØŸ
Ù€ راØتم....
ـ آذین ...
بی تÙاوت تکیه Ù… رو از صندلی گرÙتم Ùˆ به سمتش برگشتم . بدون نگاه کردن به من ØŒ خیره به رو به رو Ú¯Ùت : بابت اون شب معذرت Ù…ÛŒ خوام ....
جوابی ندادم که خودش ادامه داد : می شه .... میشه همه چیز رو از نو شروع کنیم ؟
سوالی نگاش کردم Ú©Ù‡ متوجه شد Ùˆ Ú¯Ùت : خب منظورم اینه Ú©Ù‡ ... اینه Ú©Ù‡ ...
صدای زنگ تلÙنش توجه هر دومون رو به سمت داشبورد جلب کرد Ú©Ù‡ اَهی زیر لبی Ú¯Ùت Ùˆ تلÙÙ† رو برداشته Ùˆ بعد از وصل تماس کنار گوشش گذاشت :
Ù€ الو ... خاموش کرده ØŸ .... ای بابا .... نه من ØLoveSara 💋✨