مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart84 84
#Part84
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
بودنه لاله روی صندلی شاگرد بنزه کیهان چیزای زیاد دیگه ای رو روشن Ù…ÛŒ کرد Ùˆ من Ùهمیدم Øتما کیهان خبر داره Ùˆ من واقعا دور انداخته شده بودم . Øس تهی بودن به من دست داده بود . Øس مرتب از بلندی پرت شدن Ùˆ در اخر بی Øس شدن Ùˆ با هر بار پرت شدن هیچ Øسی نداشتن .... Øسه کسی Ú©Ù‡ اونقدری استخوناش خوردشده Ú©Ù‡ برای ضربه های بعدی دردی رو Øس نکنه ... اما من هنوز قلبم درد Ù…ÛŒ کرد .
روی صندلی شاگرد Ù¾Ú˜ÙˆÛŒ سپهر نشستم Ùˆ خودشم کنارم جا گرÙت . بی Øر٠استارت زد Ùˆ به راه اÙتاد . من به صندلی تکیه دادم Ùˆ چشمام رو بستم . چشم بستم Ùˆ با خودم Ùکر کردم . Ùکر به اینکه Ù…Øال بود کیهان منو از یاد برده باشه .
سپهر ضبط رو روشن کرد Ùˆ آهنگ ملایمی پخش شد . چشم باز کردم Ùˆ از پنجره بیرون رو نگاه Ù…ÛŒ کردم . اولین ماشینی Ú©Ù‡ کنار ماشین ما قرار گرÙت ماشینی بود Ú©Ù‡ امین راننده Ø´ بود . هر از گاهی به سLoveSara 💋✨