مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart67 67
#Part67
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
من دلگرم شده بودم . آروم گرÙته بودم . کیهان رو از دست نداده Ùˆ برعکس ØŒ Øمایتم کرده بود . من لذت Ù…ÛŒ بردم از اینکه کوهه روزای سابقم برگشته بود . هرچند خودم به خوبی Ù…ÛŒ دونستم Ú©Ù‡ برگشته بود Ùˆ اما Ùاصله بیداد Ù…ÛŒ کرد بین این دوست داشتنای زیر خروار ها خاک خوابیده !
اما همین Ú©Ù‡ بود کاÙÛŒ بود ...
بالاخره بعد از با خاک یکسان کردن اتاق بینهایت شیک چند ساعت پیشش آروم شده Ùˆ روی زمین پای دیوار نشست . عرق روی پیشانیش نشسته بود Ùˆ هنوز Ù†Ùس Ù†Ùس Ù…ÛŒ زد .
ـ چرا قبول کردی ؟
من وسط اتاق نشسته بودم Ùˆ با چهره ÛŒ اشکی Ùقط نگاش کردم Ú©Ù‡ باز به Øر٠آمد : داغونم آذین ... جوابمو بده ...
Ù€ تو رÙتی ....
پوزخندی زد Ùˆ Ú¯Ùت : Ù…LoveSara 💋✨