مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart64 64
#Part64
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
Ùریاد زد : هر غلطی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خوای بکن Ùقط بنداز بیرون این الدنگ رو ØŒ اونم Ùوری ...
گوشی آخرین مدلش رو با همه ی توانش روی پارکت ک٠اتاق پرت کرد و گوشی هزار تیکه شد . ترسیده بودم .
من خشم کیهان رو دیده بودم وقتی آیدین به خاطر نمره ÛŒ پایینم سرم داد زد Ùˆ اون بینی آیدین رو شکسته بود یا وقتی Ú©Ù‡ شالم Ú©Ù…ÛŒ عقب رÙته بود Ùˆ لج کردم باهاش بیشتر موهام رو بیرون انداختم Ùˆ تو دهنی Ù…ØÚ©Ù…ÛŒ نوشه جون کرده بودم . من توی این مدت از آدم Ùˆ عالم کتک خورده بودم Ùˆ برام ضرب دست کیهان هزار برابر از اونا سنگین تر بود . چون تنها جسمم نبود Ùˆ روØمو متلاشی Ù…ÛŒ کرد .
همونطور صدای عصبی Ù†Ùس کشیدنهاش رو Ù…ÛŒ شنیدم Ú©Ù‡ با صدای داد Ùˆ بیداد آیدین Ùˆ به در کوبیدن هاش قاطی شده بود . ترس برم داشته بود Ùˆ طبق عادت پای راستم به لرزه در اومده بود .
Øر٠نمیزد Ùˆ چند دوری از Ú†Ù¾ به راست یا برLoveSara 💋✨