مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart55 55
#Part55
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
خبر داده بودم Ú©Ù‡ از داخل آینه خیره Ù… شد : دیشب Ùقط بیخواب شدم !
پر بودم از زهر و نیش زدم : خانومت نذاشت بخوابی ..
من Øتی از اینکه اون مجرد بود یا متاهل خبر نداشتم . اخم کرد Ùˆ Ùقط نگام کرد Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم : ببخش ØŒ زیادی خصوصی بود ...
ـ خیلی دوست دارم اونقدر بزنمت که صدای شکستنه تک تک استخونات زیر دستم بیاد !
لبخند غمگینی زدم : همه زدن ، توام بزن ....
کلاÙÙ‡ دستی لا به لای موهاش کشید Ùˆ Ú¯Ùت : امروز برو خونه ØŒ نمون شرکت ...
سوالی نگاش کردم Ú©Ù‡ Ú¯Ùت : Ùکر کنم دیشب توام نخوابیدی ...
خواب ؟ کیهان خبر نداشت خیلی وقته که نمی خوابم ؟ که قرص خوابم شب پیش تموم شده بود و چیزی نبود برای پناه بLoveSara 💋✨