مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart51 51
#Part51
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
آخرین دور از خط چشمم رو کشیدم . یادم نمی اومد آخرین باری Ú©Ù‡ آرایش کردم دقیقا Ú©ÛŒ بود Ùˆ این اولین بار بود Ú©Ù‡ از داشتن لوازم آرایشی مارک خوشØال بودم ... اشکایی Ú©Ù‡ هر از گاهی روی گونه Ù… راه Ù…ÛŒ گرÙت آرایشم رو پاک نمی کرد .
این آرایش کردن Ùˆ بزک دزک کردنم هم سÙارش آیدینه لعنتی بود Ùˆ هنوز جای لگدای Ú©Ù‡ استخون دنده Ù… رو شکسته بود درد Ù…ÛŒ کرد ØŒ Ù†Ùس کشیدنم رو هم سخت Ù…ÛŒ کرد !
از جا بلند شدم . باید Ù…ÛŒ رÙتم . گرÙته شال Øریر سیاه رنگم رو روی سرم انداختم Ùˆ به لط٠کرم پودر پوستم روشن تر شده بود . Øسرت پوست صا٠و بدون Ù„Ú© گذشته Ù… رو خوردم ! بیشتر آدمایی Ú©Ù‡ اون موقع منو Ù…ÛŒ خواستن به خاطر ظاهر بی عیب Ùˆ نقصم بود . ولی Øالا .... مواد Ú†Ù‡ کرده بود با من ØŸ!
از اتاقک بیرون زدم و به سمت ساختمون قLoveSara 💋✨