مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart22 22
#Part22
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
چند دقیقه ÛŒ بعد Ú©Ù… Ú©Ù… سر Ùˆ کله ÛŒ کارمندا پیدا شد Ùˆ من پشت میز نشسته بودم . Øس Ù…ÛŒ کردم از خیلی اتÙاق های اطراÙÙ… خبر ندارم . من این Ú¯Ù†Ú¯ بودن رو دوست نداشتم !!!
تا آخر ساعت کاری مشغول بودم . گوشی تلÙنم رو خاموش کرده بودم . Øقیقت این بود Ú©Ù‡ از Ùرزاد Ù…ÛŒ ترسیدم .
وقتی تایم کاری تموم شد منم به خودم اومدم Ùˆ بلند شدم . باید به خونه Ù…ÛŒ رÙتم Ùˆ این Ùرار کردن چیزی رو درست نمی کرد .
از شرکت بیرون رÙتم . هنوز ماشینی Ú©Ù‡ Ùرزاد به عنوان به پا برام گذاشته بود رو به روی شرکت بود Ùˆ به دنبالم راه اÙتاد . نیم ساعت بعد به خونه رسیدم Ùˆ کلید رو داخل Ù‚ÙÙ„ چرخوندم . وارد شدم . در رو بستم ... اما بسته نشد Ùˆ به عقب برگشتم ØŒ کسی پاش رو مقابل در با لولاش گذاشته بود LoveSara 💋✨