مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart9ª 9
#Part9
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
Ù€ دیر یا زود اتÙاق Ù…ÛŒ اÙته ØŒ این نه... یکی دیگه ØŒ Ú†Ù‡ Ùرقی Ù…ÛŒ کنه ØŸ ...
Ù€ Ù…ÛŒ Ùهمی عشق یعنی Ú†ÛŒ اصلا ØŸ
Ù€ Ùقط مراقب خودت باش ... »
از من بابت Ùرزاد دلخور شده بود Ùˆ من دلخور شده بودم از اون ØŒ عشق یعنی Ú†ÛŒ اصلا ØŸ من از عشق هیچ تصوری نداشتم اما Øال Ùˆ هوای خودم Ùˆ دلم پر بود از کسی Ú©Ù‡ Øس Ù…ÛŒ کردم Ùقط به من تعلق داره . پر بودم از کسی Ú©Ù‡ وقتی پدر Ùˆ مادرم از هم جدا شده بودن تنها کسی بود Ú©Ù‡ داشتم ... Øسه قشنگی بود همون دوره ÛŒ کوتاه مدت ØŒ همون Ù„Øظه هایی Ú©Ù‡ دعا Ù…ÛŒ کردم ثانیه ها کشدار بگذره تا بیشتر بمونم .... Ùˆ من به خودم یه معذرت خواهی بدهکارم بابت باور کردن جمله های یک Ù†Ùر Ùˆ بعد گند زدن به زندگیم از رÙتنش Ùˆ با Ùرزاد موندنم !
اما واقعا تلاش بیهوده ای میشه Ùراموش کردن آدمی Ú©Ù‡ اÙکار Ùˆ خاطره ها Ùˆ Øس های Ùراموش نشدنی از خودش به جا گذاشته Ùˆ من تموم چند سال اخیر عمرم رو تلاش بیهوده ای کردم . بازم ویبره ÛŒ گوشی رو Øس کردم . چند باری هم وسط بØثم با سپهر زنگ خورده بود Ùˆ جواب نداده بودم . بی رمق از جیبم بیرون اوردم Ùˆ به صÙØÙ‡ Ø´ نگاه کردم . بازم Ùرزاد بود :
( اون گوشیه بی صاØابت رو بردار تا سگ نشدم ) جواب ندادم Ùˆ گوشی رو گوشه ÛŒ اتاق انداختم Ùˆ کج ک٠زمین مچاله شدم . اشک هام از شقیقه Ù… سر Ù…ÛŒ خورد Ùˆ سهم تیکه Ùرشه مونده از LoveSara 💋✨